ابتدا يک تعريف از لجستيک و زنجيره تأمين بيان کنيد.
علم لجستيک در ايران حدود 100 سال سابقه دارد، يعني مقوله لجستيک همزمان با ايجاد ارتش نوين در ايران تأسيس شد؛ ارتش با لجستيک همراه بود يعني ما حدود 100 سال است که با مقوله لجستيک مواجهه داريم البته همان طور که گفته شد فقط در بخش نظامي.
در لغت، اين واژه يعني تدارکات جنگ اما در دنيا در زمينه اين مقوله هرکس نسبت به ويژگيهاي کشور خود رفتار کرده است.
براي مثال امروزه خيلي از شرکتهاي بزرگ دنيا در قالب لجستيک و بر روي کشتي اقلام خود را توليد ميکنند و محصول نهايي را به مقصد مصرفکننده ميرسانند که باعث ميشود در هزينه کاهش محسوسي ايجاد شود بر همين اساس معتقدم لجستيک ترکيبي از علم و هنر است.
البته لازم است يک نکته را قبل از ورود به بحث عنوان کنم و آن اينکه ما در ايران در بخشخصوصي فعال، لجستيک نداريم اما در کشوري مانند آلمان شرکتهايي هستند که بيش از 100 سال در اين زمينه تجربه دارند.
بر همين اساس بايد اذعان کرد که ما در کشورمان تعريف دقيق و واحد و همچنين تعريف بومي از مبحث لجستيک نداريم البته در کتاب هنر جنگ آمده است که بزرگترين عمليات لجستيک تاريخ توسط نادرشاه در فتوحات هند رخ داده است.
امروزه هر ارگاني از ظن خود اين مفهوم را معنا ميکند که به يک عنوان خالي از واقعيت نيست. براي مثال دستاندرکاران حملونقل ريلي معنقدند اگر حملونقل از جاده به ريل تبديل شود اين امر محقق ميشود که غلط نيست و يا سازمان بنادر و دريانوردي اعتقاد دارد اگر بنادر ما نسل چهارم شود اين امر محقق ميشود که اين نيز مورد ايراد نيست اما تمام اين مقولات بخشي از زنجيره تأمين هستند و ميشود گفت تکتک اين دوستان بخشي از قضيه را بيان ميکنند.
معتقدم تمام اين شقوق يک ماشين به هم پيوسته هستند که نبود هر بخش باعث ايجاد اخلال در کار ميشود و تمام اين شرايط همراه با هم بايد باشد. به نظر لجستيک ابتدا به ساکن، علمي است براي زندگي کردن که در تمام سطوح زندگي ما تأثيرگذار خواهد بود.
کارکرد اين امر در حملونقل چگونه است؟
به نظرم مهمترين بخش تکميل اين زنجيره، مقوله حملونقل است زيرا هر توليدي براي رسيدن به مقصد و همچنين تخليه انبارها و بازتوليد، نيازمند حمل است لذا معتقدم يکي از کليديترين بخشهاي اين امر حملونقل است.
در واقع يک نوع مديريت بهينه است در تمام شقوق؟
دقيقاً؛ براي مثال ما معاونتي در ارتش داريم به نام لجستيک، کار اين معاونت که در ستاد ارتش مستقر است توليد فکر است و فرماندهي لجستيک اجرا ميکند و معتقدم اين مقوله نيز داراي صف و ستاد است به اين معني که ستاد فکر کرده و صف اجرا ميکند پس مشاهده ميشود اين مسئله به يک مديريت نيازمند است.
با توجه به اين صحبتها شرايط فعلي کشور کجاست؟ آيا ما زيرساختها را داريم؟
به نظرم امروز فقط درگير تعاريف هستيم و معتقدم تا يک مفهومي خوب شناسانده نشود وارد فاز نتيجه نخواهد شد بنابراين معتقدم بايد ايجاد ضرورت کرد و به نظر بايد دانشگاهها وارد اين مقوله شوند و اين علم را توسعه دهند و با تکرار اين ضرورت را ايجاد کنند. براي مثال در زمان قاجار ضرورتي به نام کشتيراني از اهميت تهي بود زيرا کشور در فقر مطلق قرار داشت اما بعد از اين دوران اين ضرورت احساس ميشود. اينکه کشتيراني ملي آريا راهاندازي ميشود دليل چيست؟ به اين علت که رشد کرديم و از روي ضرورت ايجاد شد. اگر اين نياز و ضرورت احساس نميشد قطعاً کشتيراني نيز راهاندازي نميشد.
منطقي که من از گفتههاي شما به آن ميرسم بيان دو نکته است يکي ايجاد نياز و ديگر وصل اين نياز به ضرورت توسعه است. اگر درست فهميده باشم شما اين دو را توأمان با هم مورد مداقه قرار ميدهيد حال اين دو مقوله را چگونه به هم متصل ميکنيد تا منتج به نتيجه شود؟
با توجه به اينکه امروز هزينه توليد در کشور ما بسيار بالاست لذا اگر بتوانيم هزينههاي توليد را مديريت کنيم مطمئن باشيد کالاي خارجي بازار ايران را تصاحب نخواهد کرد و دغدغه اقتصادمقاومتي مسئولان نيز مرتفع ميشود. به نظرم ضرورت وجود دارد. براي مثال من معتقدم کشتيراني و نفتکش جزو پيشگامان صنعت لجستيک هستند و اگر کشتيراني جمهوري اسلامي ايران در اين شرايط نبود فکر ميکنيد چقدر ميتوانست دوام بياورد؟ به تاريخ کشور رجوع کنيد تمام قحطيها و مشکلات عديده ما به علت نبود لجستيک رخ داده است. بر همين اساس همان طور که گفتم امروز ضرورت وجود دارد و بايد به سمت توسعه اين بخش حرکت کنيم.
اگر بپذيريم ضرورت هست آيا بستري براي توسعه هم وجود دارد؟
بايد پيش رفت و معتقدم زيرساخت اين قضيه بايد توسط دولت ايجاد شود اما اجرايش با بخشخصوصي است. البته در بخش زيرساخت پيشرفتهايي کردهايم. بنادر کشور را ميتوان مثال زد قبلاً فقط يک بندر خرمشهر با آبخور سه متر وجود داشت اما امروز بنادر بزرگ در کشور تأسيس شده است، پس توسعه پيدا کردهايم.
اگر اين سخن شما را بپذيريم که توسعه داشتهايم اما بايد پذيرفت که يکي از ضرورتهاي لجستيک تسريع در زمان است اما همزمان با اين توسعهاي که ميفرماييد بروکراسي اداري نيز افزايش يافته که بر خلاف اساس زنجيره تأمين است، در کشورهاي پيشرفته اين معضل را با ديجيتالي کردن حل ميکنند ولي در ايران چنين چيزي اساساً وجود ندارد.
البته اين موضوع ديجيتالي شدن مقوله مهمي است و ما در همايش آتي به اين موضوع خواهيم پرداخت و معتقدم مثلاً در گمرک پيشرفتهايي در اين موضوع داشتهايم اما در مورد بروکراسي و يا خواب کالا در بنادر بايد يک توضيح دقيق داد. به نظر اين مسئله نه مشکل سازمان بنادر و دريانوردي است و نه گمرک. معتقدم بارنامه سندي است قابل معامله و تا زماني که هزينهها پرداخت نشود بارنامه به مقصد نميرسد و يکي از مشکلات عدم پرداخت ارزش کالا يا کرايه حمل از سوي صاحب کالاست و گاهي بار را به منظور سوداگري نگه ميدارند و عمدي ايجاد ميشود. معتقدم بيش از 90 درصد اين مشکلات از سمت بازرگانان است به دو دليل يا تسلط جابهجايي اسناد و مدارک را ندارند و يا آنکه بازرگان به معناي دقيق کلمه نيستند!
سازماني مانند سازمان بنادر و دريانوردي يا گمرک هر چقدر تخليه و ترخيص بيشتري داشته باشند درآمد بيشتري نصيبشان ميشود در نتيجه هيچ سازمان عاقلي جلوي روند درآمدي خود را نميگيرد لذا معتقدم مشکل را بايد جاي ديگري ريشهيابي کرد.
پس معتقديد يکي از دستاندازها عدمدانش تجار است؟
بله؛ چه عامداً و چه غيرعمد!
حال در شرايط ويژه امروز و با توجه به تحريمها که نوعي جنگ است در اين شرايط ضرورت لجستيک بيش از پيش اهميت مييابد و نقشآفريني ميکند؛ آيا ما آماده اين رويارويي هستيم؟
ما در منطقه حساسي واقع هستيم و متأسفانه رخدادهاي عجيبي در منطقه ما رخ داده است؛ به هر صورت بايد پذيرفت که تمام تلاشها در جهان عليه ماست و اين هم به نظرم براي ايجاد يک مطلوبيت اقتصادي است زيرا اگر از اين گردنه سخت عبور کنيم وارد ساختار اقتصادي جهان خواهيم شد.
البته يک نکته اساسي هست که بايد توجه داشت اينکه هرچه سازمانهاي عريض و طويل در ساختار دولت براي اين مقوله ايجاد شود حتماً موفق نخواهيم شد چون اين کار در توان دولت نيست و بخشخصوصي بايد وارد شود چون کار دولت بايد فقط ايجاد زيرساخت باشد.
حتي معتقــــــدم در سيــــــاستگــــذاري نيـــــــز بـــــايد بخــــــشخصــــوصي وارد شـــــــــود، بـــــــــــراي مثـــــال بخشخصوصي بايد بيان کند کجا فرودگاه ساخته شود و کجا بندر احداث شود نه يک نماينده مجلس. زيرا بخشخصوصي ضرورتها و نيازها را بهتر و عينيتر درک ميکند و با آن سر و کار دارد و معتقدم ورود بخشخصوصي معضلات اين بخش را مرتفع خواهد کرد.
آيا زيرساختها مناسب است و با اين گزاره که بسيار شنيده ميشود که «ما در لجستيک و زنجيره تأمين بسيار فقير هستيم» موافقيد؟
به نظرم مديريت حملونقل در کشور نداريم. من معتقد نيستم که ما در زيرساخت فقير هستيم ولي فقر مديريتي داريم و درمان را کوتاه شدن تصديگري دولت ميدانم و معتقدم دولت فقط بايد ضمانتکننده و ايجادکننده امنيت باشد نه آنکه تصديگري کند لذا معتقدم زيرساختها در مقياس کشورمان مناسب است اما نحوه مديريت در اين بخش بسيار ضعيف است.