
مانا- نیروی دریایی چین سالهاست که در پی تثبیت سلطه خود بر آبهای پیرامونی از دریای چین جنوبی و دریای چین شرقی تا دریای زرد است که در ادبیات نظامی چین از آن با عنوان زنجیره "جزایر نخست" یاد میشود و مرزهای استراتژیک پیرامون ژاپن، تایوان و فیلیپین را دربرمیگیرد. بااینحال هدف نهایی پکن فراتر از این محدوده و به چالش کشیدن برتری ایالات متحده در اعماق اقیانوس آرام و شکل دادن به موازنهای تازه در دریاهای آزاد است.
پیوستن ناو فوجیان به خدمت فعال، معادلات امنیتی در شرق آسیا را به طور بنیادین دگرگون میکند. این تحول بهویژه برای تایوان پیامدهای پیچیده و چند لایهای دارد.
لایهی اول: نظامی و عملیاتی
اولین لایه تأثیر ناو فوجیان بر معادلات امنیتی شرق آسیا، لایهی نظامی و عملیاتی است که مستقیماً ساختار دفاعی و آرایش نظامی تایوان را تحتتأثیر قرار میدهد. چین با در اختیار داشتن سه ناو هواپیمابر برای نخستین بار توانایی اعمال فشار از دو جهت اصلی پیرامون تایوان را بهدست میآورد که از یکسو از تنگه تایوان در غرب، که مستقیماً به سواحل چین متصل است و از سوی دیگر از اقیانوس آرام در شرق که ناو فوجیان میتواند با استقرار خود، حلقه محاصره را کامل کند. بدینترتیب، پکن اکنون قادر است جزیره تایوان را در چارچوب یک محاصره دریایی دوسویه قرار دهد. همچنین با استقرار ناو هواپیمابر ۸۰ هزار تنی فوجیان در شرق تایوان و با بهرهگیری از سامانه پرتاب الکترومغناطیسی (EMALS)، قادر است جنگندههای سنگینتر مانند J-۳۵ و هواپیماهای دارای سامانه هشداردهنده زودهنگام KJ-۶۰۰ را به پرواز درآورد که برتری هوایی چین را در پیرامون تایوان بهطور قابل توجهی افزایش میدهد. در نتیجه استراتژی سنتی تایوان که بر جابهجایی سریع هواپیماها از سواحل آسیبپذیر غربی به مناطق کوهستانی شرق تکیه داشت، عملاً با چالش جدی مواجه میشود. اکنون حتی شرق جزیره نیز که روزگاری پناهگاه امن تلقی میشد، در تیررس بالقوه عملیات هوایی و دریایی چین قرار گرفته است.
لایه دوم: استراتژیک و ژئوپلیتیکی
دومین سطح تأثیر ناو فوجیان را میتوان استراتژیک و ژئوپلیتیکی دانست که فراتر از توان نظامی صرف به بازتعریف موازنه قدرت در شرق آسیا و تغییر نظم دریایی منطقهای مربوط میشود. ورود فوجیان به خدمت فعال نشانگر گذار چین از دکترین سنتی "دفاع از دریاهای نزدیک" به مرحلهای نو از استراتژی "حضور در دریاهای دور" است. این تحول به پکن امکان میدهد تا نفوذ خود را از حوزههای پیرامونی، همچون دریای چین جنوبی و شرقی به اعماق اقیانوس آرام گسترش دهد. چنین ظرفیتی جایگاه چین را از یک قدرت منطقهای به بازیگری با پتانسیل جهانی دریایی ارتقا میدهد و بهطور مستقیم توازن قدرت میان چین و ایالات متحده را در منطقه اقیانوس هند و آرام به چالش میکشد. رهبر چین پیش از این گفته بود که هدفش این است که چین تا سال ۲۰۳۵ یک نیروی نظامی مدرن و تا سال ۲۰۵۰ یک نیروی "در سطح جهانی" برای رقابت با ایالات متحده داشته باشد و اینک با فوجیان، پکن گام مهم دیگری در جهت کاهش این شکاف برداشته است.
در این چارچوب، هاینان و بندر سانیا بهعنوان پایگاه اصلی فوجیان، نقش محوری در استقرار "گروههای تهاجمی ناوهای هواپیمابر" خواهند داشت که میتوانند مسیرهای حیاتی تجارت، انرژی و خطوط مواصلاتی در دریای چین جنوبی را زیر نظارت چین درآورند. این تحول برای کشورهایی، چون ژاپن، فیلیپین و ویتنام، بهمنزله افزایش فشار ژئوپلیتیکی و ضرورت بازآرایی دفاعی است، در حالی که برای ایالات متحده به معنای محدود شدن آزادی عمل ناوگان هفتم در آبهای منطقه است. از این منظر فوجیان نهفقط یک ابزار نظامی بلکه ابزاری ژئوپلیتیکی برای بازتعریف نظم امنیتی شرق آسیا و تضعیف محور دریایی آمریکا و متحدانش بهشمار میرود.
لایه سوم: بُعد روانی، نمادین و سیاسی
این لایه به بُعد روانی، نمادین و سیاسی تاثیر ناو فوجیان میپردازد که فراتر از میدان نبرد، به ادراک جهانی از قدرت چین مربوط میشود. در سطح داخلی حضور شخص شی جین پینگ در مراسم اعطای پرچم، بازتابی از اعتمادبهنفس ملی و مشروعیت سیاسی نظام است. پکن از فوجیان بهعنوان نماد "احیای عظمت چین" یاد میکند که با شعار رسمی حزب کمونیست درهمتنیده است. در سطح منطقهای و بینالمللی نیز ظهور فوجیان پیامی روشن برای رقبا و متحدان منطقهای دارد مبنی بر این که چین نهتنها در عرصه اقتصادی، بلکه در قدرت نظامی و فناورانه نیز در حال تبدیل شدن به قطب دوم نظم جهانی است. از سوی دیگر این تحول اثر روانی قابلتوجهی بر تایوان و کشورهای همسایه دارد، زیرا نشان میدهد که پکن قادر است برتری نمادین آمریکا را در دریاها به رقابت بطلبد. در نتیجه فوجیان در این سطح نه بهعنوان یک ابزار نظامی بلکه بهعنوان ابزاری ادراکی برای شکل دادن به برداشت جهانی از توان و اراده چین در تغییر نظم بینالمللی عمل میکند.
لایه چهارم: تأثیر بر اختلافات ارضی و امنیت منطقهای
ادعاهای ارضی چین با کشورهای ویتنام، فیلیپین، مالزی و برونئی در دریای چین جنوبی سالهاست که یکی از منابع اصلی تنش در شرق آسیاست و ورود ناو فوجیان بُعد تازهای به این مناقشات افزوده است. استقرار یک گروه رزمی ناو هواپیمابر در نزدیکی مناطق مورد مناقشه توانایی پکن را برای اعمال فشار، ارعاب مدعیان رقیب و محدود کردن فعالیتهای اکتشافی و نظامی آنان بهطور چشمگیری افزایش میدهد. در این چارچوب فوجیان به ابزاری مؤثر در دیپلماسی قهری چین تبدیل میشود که از طریق رزمایشهای گسترده، ایجاد مناطق پرواز ممنوع موقت یا رهگیری کشتیهای خارجی در چارچوب عملیات موسوم به "منطقه خاکستری" به پکن امکان میدهد بدون درگیری مستقیم کنترل عملی خود را بر مناطق مورد مناقشه تثبیت کند. با این حال چنین حضوری خطر تشدید درگیریهای تصادفی یا محاسبه نشده را نیز افزایش میدهد، زیرا هرگونه برخورد با فوجیان بهعنوان نماد افتخار ملی و سرمایهگذاری عظیم نظامی چین میتواند بهسرعت به بحران دیپلماتیک یا حتی رویارویی نظامی گستردهتری منجر شود.
واکنش ایالات متحده و بازآرایی موازنه قدرت
در برابر گسترش توان دریایی چین و ورود ناو فوجیان به خدمت فعال، ایالات متحده بهاحتمال زیاد حضور نظامی خود در شرق آسیا و اقیانوس آرام غربی را تقویت خواهد کرد. واشینگتن ممکن است با افزایش استقرار ناوهای هواپیمابر و انجام رزمایشهای مشترک، بر تعهد مداوم خود به امنیت متحدان و شرکای منطقهای تأکید کند که میتواند به افزایش رویاروییهای نزدیک میان نیروهای دریایی چین و آمریکا بینجامد. همزمان آمریکا تلاشهای خود را برای تقویت اتحادهای منطقهای از طریق سازوکارهایی، چون گروه چهارجانبه کواد (QUAD) میان ایالات متحده، ژاپن، هند و استرالیا و نیز پیمان امنیتی اوکاس (AUKUS) در همکاری با استرالیا و بریتانیا تشدید خواهد کرد تا همکاری نظامی و فناوری بین دموکراسیهای منطقهای را گسترش دهد. افزون بر این، رقابت میان دو قدرت به عرصه فناوری نیز کشیده خواهد شد که هر دو کشور توسعه ناوهای هواپیمابر پیشرفته، سامانههای بدون سرنشین، سلاحهای مافوق صوت و قابلیتهای جنگ سایبری و الکترونیکی را تسریع میبخشند. این روند، نهتنها به افزایش شدت رقابت نظامی در شرق آسیا منجر خواهد شد، بلکه آینده امنیت دریایی منطقه را بهسوی دورهای از بازدارندگی متقابل و بیثباتی فناورانه سوق میدهد.
در مجموع ناوهای هواپیمابر برای چشمانداز رهبری چین به عنوان یک قدرت بزرگ با نیروی دریایی که میتواند قدرت خود را به دور از آبهای ساحلی اعمال کند، کلیدی هستند و فوجیان با بهرهگیری از سامانه جدید منجنیقی الکترومغناطیسی (CATOBAR) پرتاب هواپیما، این کشور را به سطحی قابلمقایسه با ناوهای ایالاتمتحده رسانده است. هرچند چین هنوز از نظر تجربه، تعداد ناو و زیرساختهای پشتیبانی از آمریکا عقبتر است، اما روند توسعه مستمر و پروژه در دست ساخت نسل آتی ناو هواپیمابر نوع ۰۰۴ نشان میدهد که پکن بهسرعت در مسیر کاهش این فاصله حرکت میکند. همزمان آسیبپذیری فزاینده ناوهای آمریکایی در برابر موشکهای ضدکشتی مفهوم تازهای از برتری نسبی و مزیت تطبیقی چین را رقم میزند.
باید درنظر داشت که چین با سه ناو هواپیمابر عملیاتی و یک ناو هواپیمابر در حال ساخت، هنوز در مقایسه با نیروی دریایی ایالاتمتحده عقبتر است. ایالاتمتحده نهتنها دارای فناوریهای بسیار پیشرفتهتر مانند نرمافزارهای فرود خودکار و سامانههای جنگی کاملاً آزمایششده است، بلکه تجربهی عملیاتی چند دههای در جنگهای واقعی دارد. ایندرحالی است که چین هنوز در حال یادگیری عملیاتهای پایه مانند پرواز در شرایط شب و هوای بد است. چین همچنین هنوز فاقد هواپیمای هشداردهنده زودهنگام مبتنی بر ناو بوده و پروژه هواپیمای kj-۶۰۰ هنوز در مرحله آزمایش میباشد. افزون برآن ناوهایش بهدلیل برد محدود ناشی از وابستگی به تانکرهای سوخترسان، عمدتاً در نزدیکی سواحل و زیر چتر پدافند ضد دسترسی و منع منطقهای زمینی A۲/AD فعالیت میکنند.
ناو جدید فوجیان از نظر فناوری جهشی بزرگ محسوب میشود و میتواند حدود ۴۰ جنگنده حمل کند، اما هنوز فاقد پیشران هستهای است و در نتیجه برد عملیاتی محدودی دارد. ناوهای قبلی چین لیائونینگ (بازسازیشده از مدل شوروی) و شاندونگ (نمونه بومی با رمپ پرتابی) نیز توان کمتری دارند و بیشتر آموزشی یا آزمایشی هستند. در حالی که ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم، عملیات ۲۴ساعته، پرواز در شرایط دشوار و دکترین جنگ ناومحور را به بلوغ کامل رسانده، چین هنوز در مرحلهی یادگیری عملیاتهای پیچیده و یکپارچهسازی سامانهها است.
بدین ترتیب آغاز بهکار فوجیان هم نقطه عطفی در تاریخ نیروی دریایی چین است و هم آینهای که چالشهای باقیمانده چین در رقابت با قدرت دریایی ایالاتمتحده را بازتاب میکند.
شهره پولاب- دکتری جغرافیای سیاسی و پژوهشگر روابط بینالملل