مانا- این بندر، که در ۱۱۳ کیلومتری شرق گوادر و حدود ۱۶۰ کیلومتری غرب چابهار ایران قرار دارد، از قرن هجدهم میلادی به عنوان یک لنگرگاه ماهیگیری ساده برای قبیلههای بلوچ پاکستان عمل میکرد. در دهه ۱۹۸۰، با سرمایهگذاریهای اولیه پاکستان، به یک بندر تجاری کوچک تبدیل شد، اما عمق آب اندک (حدود ۱۰ متر) و زیرساختهای محدود، آن را از پتانسیلهای بزرگ دور نگه داشت.
پسنی، با مساحتی محدود و جمعیتی حدود ۵۰ هزار نفر، در دل استانی قرار دارد که با چالشهای امنیتی، فقر اقتصادی و تنشهای قومی دست به گریبان است. با این حال، موقعیت استراتژیک آن – بر لبه بخش شمالی اقیانوس هند، نزدیک به معادن غنی مس و طلا در رکودیق – آن را به یک نقطه کانونی بالقوه تبدیل کرده است. در سالهای اخیر، با گرایش پاکستان به تنوعبخشی به شرکای اقتصادیاش، پسنی از حاشیه به متن روایتهای ژئوپلیتیک منطقهای گام نهاده. این بندر نه تنها میتواند مسیر صادرات مواد معدنی پاکستان را دگرگون کند، بلکه در شبکهای از رقابتهای بزرگ میان چین، آمریکا، هند و ایران، نقشآفرینی کند.
برای ما ایرانیان که چابهار را به عنوان دریچهای به آسیای مرکزی میشناسیم، پسنی یادآوری است از اینکه بنادر، بیش از ابزار تجارت، عرصهای برای دیپلماسی چندجانبهاند.
اخبار روز حول محور پیشنهادی جسورانه پاکستان برای همکاری با ایالات متحده در توسعه پسنی میچرخد. در سپتامبر ۲۰۲۵، گزارشهایی از سوی روزنامه «فایننشال تایمز» فاش شد که مشاوران ستاد کل ارتش پاکستان، طرحی ۱.۲ میلیارد دلاری برای ساخت یک ترمینال عمیق (با عمق ۱۸ متر) در پسنی به مقامات آمریکایی ارائه کردهاند. هدف این طرح، که بدون اشاره به پایگاههای نظامی، بر جنبههای تجاری و لجستیکی تأکید دارد، تسهیل صادرات مواد معدنی حیاتی – از جمله مس و طلا از معدن رکودیق – به بازارهای جهانی است.
در پی این گزارش، یک تفاهمنامه (MoU) میان شرکت آمریکایی US Strategic Metals و سازمان کارهای مرزی پاکستان FWO وابسته به ارتش امضا شد، که بر کاوش و همکاری در پالایش و صادرات مواد معدنی تمرکز دارد. با این حال، مقامات رسمی پاکستان این پیشنهاد را تکذیب کرده و آن را «گزارش نادرست» خواندهاند، در حالی که منابع غربی بر جدی بودن مذاکرات تأکید دارند. این ماجرا، در حالی که دونالد ترامپ بر صندلی ریاستجمهوری آمریکا تکیه زده، با چرخش ژئوپلیتیک اسلامآباد از پکن همخوانی دارد. پستهای اخیر در شبکه اجتماعی X نیز این موضوع را داغ کردهاند؛ از بحثهای هندو-پاکستانی بر سر «خیانت پاکستان به چین» تا هشدارهایی مبنی بر ریسکهای امنیتی در بلوچستان پاکستان.
در مجموع، این اخبار، تصویری از یک منطقه در آستانه تحولات دریایی ترسیم میکنند، جایی که هر بندری میتواند تعادل قوا را جابهجا کند.
واقعبینانه بودن این طرح، در حالی که امیدوارکننده به نظر میرسد، با موانع جدی روبهرو است. از یک سو، علاقه آمریکا به مواد معدنی حیاتی پاکستان – که رکودیق به تنهایی میتواند ۲ درصد از ذخایر جهانی مس را تأمین کند – و تمایل واشنگتن به مقابله با نفوذ چین در بخش شمالی اقیانوس هند، زمینهای مساعد فراهم میآورد. بازگشت ترامپ، با تمرکز بر «آمریکا اول» میتواند این پروژه را به عنوان ابزاری برای تنوعبخشی به زنجیره تأمین مواد معدنی (critical minerals) ببیند، به ویژه در برابر وابستگی به چین.
برای پاکستان، منافع اقتصادی آشکار است: ایجاد هزاران شغل در ایالت بلوچستان، افزایش درآمد صادراتی (تا ۵ میلیارد دلار سالانه از رکودیق) و کاهش بدهیهای انباشته به پکن از طریق CPEC.
چالشها برجستهاند: انکار رسمی اسلامآباد، ناامنی مزمن ایالت بلوچستان پاکستان (با حملات شبهنظامیان بلوچ)، و نیاز به بودجهای که بدون تضمینهای آمریکایی، بر دوش خزانه خالی پاکستان سنگینی کند. شانس موفقیت، بر اساس تحلیلهای اخیر، متوسط ارزیابی میشود – حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد در دو تا سه سال آینده – که مشروط به سرمایهگذاری مستقیم ترامپ و حل مسائل امنیتی است.
در نهایت، این طرح نه یک پیروزی قاطع، بلکه قماری حسابشده است که منافع دوجانبه را در ترازوی ریسکهای ژئوپلیتیک وزن میکند. اجرای طرح بندر پسنی در سایه سرمایهگذاری کلان چین در گوادر و کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)، معمایی چندلایه است. گوادر، با ۶۲ میلیارد دلار سرمایه چینی، به عنوان دروازه دریایی ابتکار کمربند و جاده (BRI) عمل میکند و ظرفیت جابهجایی ۴۰۰ میلیون تن کالا در سال را دارد، هرچند در حال حاضر تنها ۵ درصد از آن محقق شده است.
CPEC که از ۲۰۱۵ راهاندازی شد، نه تنها زیرساختهای جادهای و ریلی را از سین کیانگ به گوادر متصل میکند، بلکه بلوچستان پاکستان را به هاب انرژی و تجارت تبدیل کرده است. ورود پسنی، با تمرکز بر صادرات معدنی، میتواند مکمل باشد نه رقیب مستقیم؛ زیرا گوادر بر ترانزیت کانتینری تمرکز دارد، در حالی که پسنی بر مواد خام معدنی متمرکز خواهد بود. با این حال، نزدیکی جغرافیایی (تنها ۱۰۰ کیلومتر) و چرخش پاکستان به سمت آمریکا، پکن را نگران میکند؛ توسعه پسنی میتواند دسترسی چین به بخش شمالی اقیانوس هند را تهدید کند و CPEC را به «دوگانهاستفاده» (نظامی-تجاری) تبدیل سازد. برای اجرا، پاکستان میتواند از مدل «همزیستی استراتژیک» بهره ببرد؛ تفکیک نقشها (گوادر برای BRI، پسنی برای غرب) و مذاکرات سهجانبه با چین برای جلوگیری از تنش کارساز خواهد بود.
چالش اصلی، مسائل محلی است؛ اعتراضات بلوچهای پاکستان به CPEC (مانند کمبود شغل و جابهجاییهای اجباری) میتواند به پسنی سرایت کند، مگر اینکه اسلامآباد با سیاستهای فراگیر محلی، تعادل برقرار کند. در نهایت، قابلیت اجرای این پروژه وابسته به دیپلماسیای ظریف است. پاکستان باید میان غولهای شرقی و غربی، پلی بسازد بدون آنکه یکی را بر دیگری ترجیح دهد.
آیا پسنی میتواند رقیبی جدی برای چابهار ایران در این منطقه باشد؟ پاسخ: نه کاملاً! بلکه در لایههای ظریف ژئوپلیتیک نهفته است. چابهار، با عمق ۱۸ متری و دسترسی مستقیم به اقیانوس هند، به عنوان هاب ترانزیتی برای هند و افغانستان عمل میکند و از سال میانه دهه ۱۳۹۰ ظرفیت ۸.۵ میلیون تن کالا را داراست. بندر پسنی، در مقابل، هنوز در مرحله پیشنهاد است و تمرکز آن بر صادرات معدنی پاکستان، نه ترانزیت منطقهای، است. با این حال، موقعیت جغرافیایی – تنها ۱۶۱ کیلومتر فاصله – آن را به گزینهای جایگزین برای اتصال به افغانستان تبدیل میکند، که میتواند جریان کالاهای هندی از چابهار را به چالش بکشد.
مثلث پسنی-گوادر-چابهار، که کارشناسان آن را «نقطه داغ ژئوپلیتیک» مینامند، رقابت را تشدید میکند. آمریکا از پسنی برای نفوذ در برابر چین استفاده میکند، هند چابهار را برای رقابت با پاکستان تقویت مینماید. با این وجود، پسنی فاقد زیرساختهای آماده چابهار است و مسائل امنیتی بلوچستان پاکستان، آن را از رقابت مستقیم بازمیدارد. این بندر در بلندمدت-اگر توسعه یابد-میتواند مکمل باشد نه رقیب چالشبرانگیز؛ چابهار بر تنوع ترانزیتی (به آسیای مرکزی) تمرکز دارد، در حالی که بندر پسنی برای صادرات مواد خام در نظر گرفته شده است. برای ایران، این پویایی فرصتی است برای تقویت دیپلماسی منطقهای بدون آنکه در دام رقابتهای بزرگ بیفتد.
در خاتمه، بندر پسنی نمادی از پیچیدگیهای جنوب آسیاست؛ جایی که تجارت، استراتژی و امنیت در هم تنیدهاند. پاکستان، با پیشنهادهایش، به دنبال تعادل میان شرق و غرب است، آمریکا به دنبال منابع و منطقه به دنبال ثبات. برای ما، این رویدادها یادآوری است از اینکه بنادر، بیش از موجهای بخش شمالی اقیانوس هند، موجهای تغییر را حمل میکنند.
*وحید باسره روزنامهنگار حوزه حمل و نقل