به گزارش گروه بینالملل مانا، چین در راستای استراتژی خود برای افزایش نفوذ در قطب شمال، خود را «کشور نزدیک به قطب شمال» اعلام کرده است. البته این عنوان خودخوانده بوده و توسط کشورهای قطب شمال یا نهادهای بینالمللی به رسمیت شناخته نشده است.
شورای قطب شمال، یک انجمن بین دولتی بوده و به مسائل کشورهای قطب شمال و مردم بومی آن میپردازد. هشت کشور عضو شورا که بر قطب شمال اعمال حاکمیت میکنند عبارتند از: کانادا، دانمارک، فنلاند، ایسلند، نروژ، روسیه، سوئد و ایالات متحده. اما چین تنها به عنوان ناظر پذیرفته شده است.
پس از حمله روسیه به اوکراین، کار شورای قطب شمال پیچیدهتر شد. در آن زمان روسیه ریاست دورهای شورا را بر عهده داشت. بلافاصله پس از جنگ اوکراین، شورا اقدامات مسکو را محکوم و تمام عملیاتهای مربوط به روسیه را به حالت تعلیق درآورد. در سال ۲۰۲۳ میلادی، این صندلی به نروژ منتقل شد و در سال ۲۰۲۴میلادی، روسیه پرداخت حقوق خود را به حالت تعلیق درآورد، البته به طور رسمی از آن خارج نشده است. حتی پیش از جنگ اوکراین، فعالیت این شورا به دلیل افزایش نظامی روسیه در قطب شمال با مانع مواجه شد. اکنون، گسترش همکاری نظامی روسیه با چین در قطب شمال، توانایی شورا در مسائلی مانند حفظ امنیت منطقهای، آزادی ناوبری و حفاظت از محیط زیست را پیچیدهتر میکند.
دلیل همگرایی سیاستهای قطب شمال چین و روسیه
سیاست خارجی روسیه در سال ۲۰۲۳ میلادی تاکید بسیار بیشتری بر قطب شمال داشته و آن را به دومین منطقه جغرافیایی مهم ارتقا میدهد. این تغییر منعکسکننده روند کلی مسکو است و براساس آن، بر اهداف داخلی بیش از همکاری بین المللی تمرکز دارد. در این راستا، سیاست قطب شمال روسیه ۲۰۳۵ سه هدف اصلی را ترسیم میکند که هر یک میتواند مسکو را با سایر کشورهای قطب شمال درگیر کند.
هدف نخست حفاظت از حاکمیت و تمامیت ارضی است که مسئولیت آن به ارتش روسیه محول شده است. قطب شمال اکنون میزبان ناوگان شمالی مسکو و زیردریاییهای مجهز به سلاح هستهای در شبه جزیره «کولا» است. هدف کرملین جلوگیری از تهدید نیروهای نظامی و همچنین افزایش تواناییهای رزمی آن است. تقویت امنیت قطب شمال برای این هدف محوری است.
هدف دوم روسیه بر توسعه قطب شمال به عنوان پایگاه منابع استراتژیک متمرکز است. با توجه به اینکه قطب شمال در حال حاضر ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی روسیه و ۲۰ درصد از صادرات روسیه را تشکیل میدهد، اهمیت اقتصادی آن کاملا روشن است. این سیاست بر نیاز روسیه جهت به حداکثر رساندن توانایی خود برای بهره برداری از منابع طبیعی در قطب شمال در راستای حفظ امنیت ملی و رفاه اقتصادی تأکید میکند.
سومین هدف سیاست روسیه در قطب شمال، ایجاد مسیر دریای شمال به عنوان یک شریان حمل و نقل جهانی بین اروپا و آسیا است. ارتباط روشنی بین کنترل مسیر دریای شمالی و ادعاهای روسیه در مورد حاکمیت قطب شمال و تمامیت ارضی وجود دارد و برقراری مقررات سختگیرانه در مورد ترانزیت کشتیهای خارجی نیز در این راستاست. به عنوان مثال، روسیه محدودیتهای جدیدی را برای استفاده کشتیهای جنگی خارجی از مسیر دریای شمال، اعمال کرده است.
در نهایت، هدف این سیاست به حداقل رساندن نفوذ انجمنهای تحت رهبری غرب مانند شورای قطب شمال است، هرچند که روسیه به همکاری با آنها ادامه میدهد. روابط دوجانبه با کشورهای غیر قطبی مانند چین نیز به عنوان راهی برای تقویت جاهطلبهای روسیه در قطب شمال مورد تاکید قرار گرفته است.
در سال ۲۰۱۸ میلادی، چین سند استراتژی قطب شمال خود را با هدف مشارکت در حکمرانی قطب شمال، ترویج تحقیقات علمی و توسعه «جاده ابریشم قطبی» برای بهبود مسیرهای کشتیرانی بین آسیا و اروپا منتشر کرد. دخالت چین در امور قطب شمال، به ویژه از طریق مشارکت با روسیه، نشان دهنده بلندپروازی این کشور برای تضمین دسترسی به منابع و مسیرهای تجاری در منطقه، باوجود نداشتن ادعاهای رسمی ارضی یا حقوق ویژه است. طی دهه گذشته، چین بیش از ۹۰ میلیارد دلار در منطقه سرمایهگذاری کرده است.
شراکت با روسیه مزایای قانونی قابل توجهی را برای چین فراهم میکند، به ویژه در مورد دسترسی به قطب شمال از طریق منطقه انحصاری اقتصادی روسیه که ۲۰۰ مایل دریایی از خط ساحلی آن امتداد دارد و توسط کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها (UNCLOS) تعیین شده است.
باریکترین نقطه تنگه «برینگ» که روسیه و آلاسکا را از هم جدا میکند حدود ۵۳ مایل (۸۵ کیلومتر) عرض دارد. اما هنوز ابهام بیشتری در مورد توافقنامه ارضی دریای برینگ به دلیل توافقنامه بیکر-شواردنادزه (۱۹۹۰) وجود دارد که مرز بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سابق را مشخص کرد. اگرچه ایالات متحده روسیه را به عنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی به رسمیت شناخت و با حفظ همان مرز موافقت کرد، دومای دولتی روسیه هنوز این توافق را تصویب نکرده است. البته سنای ایالات متحده آن را در سال ۱۹۹۱ تصویب کرد. با این وجود، هر دو کشور عموماً به مفاد توافق پایبند هستند، اگرچه در دوران پوتین، یک جناح در درون روسیه وضعیت موجود را رد و برای مذاکره مجدد فشار میآورد.
سیاست قطب شمال آمریکا
از نظر تاریخی، قطب شمال در سیاستهای دفاعی واشنگتن توجه محدودی داشته است، احتمالاً به این دلیل که همه کشورهای دارای ادعای ارضی قطب شمال به استثنای روسیه، متحدان ایالات متحده بودهاند. اکنون، با پیوستن سوئد، فنلاند و نروژ به ناتو، کل منطقه قطب شمال از اعضای ناتو تشکیل شده است که سطح تهدید را برای ایالات متحده کاهش میدهد. همچنین، چین تا همین اواخر به عنوان یک قدرت نظامی قابل توجه تلقی نمیشد و تنها در شش سال گذشته استراتژی قطب شمال را توسعه داده است. با این حال، ژئوپلیتیک قطب شمال به وضوح در حال تغییر است، زیرا تغییرات آب و هوایی آبهای آن را قابل ترددتر میکند و سیاست قطب شمال ایالات متحده نسبت به چین و روسیه بسیار ضعیف است، زیرا هر دو کشور اهمیت استراتژیک بیشتری به منطقه نسبت به واشنگتن میدهند.
استراتژی ملی ایالات متحده برای منطقه قطب شمال برای سالهای ۲۰۲۲-۲۰۳۲ بر چهار ستون تمرکز دارد: امنیت از طریق افزایش قابلیتهای دفاعی، پرداختن به تغییرات آب و هوایی از طریق مشارکت با جوامع آلاسکا برای ایجاد انعطافپذیری، ترویج توسعه اقتصادی پایدار در آلاسکا و سراسر قطب شمال و حمایت از همکاری و حکومت بینالمللی، به ویژه از طریق شورای قطب شمال.
این استراتژی واشنگتن همچنین بر تعمیق روابط با متحدان و شرکای قطب شمال، برنامهریزی برای سرمایهگذاریهای بلندمدت، تقویت ائتلافهای بین بخشی و اطمینان از رویکرد دولت به چالشهای قطب شمال تأکید دارد.
در سال ۲۰۱۹ میلادی، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، ایده خرید گرینلند از سوی ایالات متحده را برای تقویت امنیت ملی پیشنهاد کرد که به طور گسترده توسط رسانهها مورد تمسخر قرار گرفت. با این حال، گرینلند دارای ارزش ژئوپلیتیک و استراتژیک فوق العادهای به ویژه در مورد دفاع از قطب شمال است. تصاحب گرینلند این امکان را به ایالات متحده میداد که بدون نیاز به ویزا، اجازه یا پرداخت اجاره به یک دولت خارجی جزیره را نظامی کند، که هم اکنون در مورد حضور ایالات متحده در پایگاه هوایی Pituffik در سواحل غربی گرینلند وجود دارد.
علاوه بر این، کنترل گرینلند میتواند منطقه انحصاری اقتصادی ایالات متحده را ۲.۱ میلیون کیلومتر مربع گسترش دهد و آبهای قطب شمال و اقیانوس اطلس شمالی را به حوزه قضایی ایالات متحده اضافه کند. این امر میتوانست کنترل ایالات متحده را بر منابع ارزشمندی مانند مناطق ماهیگیری، نفت، گاز طبیعی و خطوط کشتیرانی گسترش دهد.
هرچند ایالات متحده این فرصت را برای افزایش امنیت قطب شمال از دست داد، اما نکته مثبت اینکه گرینلند، به عنوان بخشی از دانمارک، در ناتو گنجانده شده است. از زمان آغاز جنگ اوکراین، ناتو منسجم و هزینههای نظامی را افزایش داده و جامعترین طرح دفاعی خود در دهههای اخیر را در سال ۲۰۲۴ میلادی منتشر کرده است.
در مجمع دایره قطب شمال در اکتبر ۲۰۲۳، دریاسالار بائر، رئیس کمیته نظامی ناتو، نگرانیها در مورد رقابت رو به رشد و نظامیسازی منطقه توسط روسیه و چین را اعلام کرد. زیرا ذوب شدن یخها مسیرهای دریایی جدیدی را میگشاید. او طرح منطقهای ناتو در شمال را با تمرکز بر قطب شمال اقیانوس اطلس و اروپا تشریح و بر اهمیت انسجام دفاعی قطب شمال و آزادی ناوبری تاکید کرد.
بائر همچنین مجمع دایره قطب شمال را به عنوان بستری برای بحث در مورد امنیت، منابع طبیعی و تغییرات آب و هوایی منطقه ستود. از همین روی، ناتو برنامههای دفاعی خود را تقویت و نقش ائتلاف در دفاع از قطب شمال در مواجهه با تهدیدات روسیه و چین حیاتیتر خواهد شد.
منبع: ژئوپلیتیکال مانیتور