دفتر نماینده تجاری ایالات متحده در ۱۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی نیز در تحقیقات بخش ۳۰۱ در مورد بخشهای دریایی، لجستیک و کشتیسازی چین، این ادعاها را به دنبال دادخواستی که توسط پنج اتحادیه کارگری بزرگ ایالات متحده، از جمله اتحادیه کارگران فولاد ایالات متحده، ارائه شد، عنوان کرده بود. این دادخواست ادعا میکرد که سیاستهای صنعتی دولتی چین به طور ناعادلانهای این بخشها را برای تسلط جهانی هدف قرار داده و به صنایع و کارگران ایالات متحده آسیب رسانده است.
چین که به شدت با این تحقیقات مخالفت کرده و آن را بیاساس و دارای انگیزه سیاسی خوانده، استدلال میکند که بخشهای دریایی و کشتیسازی آنها از طریق ابزارهای مشروع رشد کردهاند و اقدامات ایالات متحده ناقض قوانین سازمان تجارت جهانی است. چین با تأکید بر اهمیت رسیدگی به اختلافات تجاری از طریق چارچوبهای بینالمللی تثبیتشده و مذاکرات دوجانبه به جای اقدامات تنبیهی یکجانبه، اظهار داشته که چنین تحقیقات و اقدامات تلافیجویانهای میتواند سیستم تجارت جهانی را بیثبات کرده و منجر به تشدید تنشهای تجاری شود.
رقابت ایالات متحده و چین در حوزه دریایی، فصل اصلی داستان بزرگتر رقابت صنعتی ژئوپلیتیکی و تغییر توازن قدرت جهانی است که ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت صنعتی-دریایی و تلاشهای نمادین و استراتژیک ترامپ برای مقاومت در برابر این تحول و تثبیت مجدد سلطه ایالات متحده را تعریف میکند.
صنعت کشتیسازی تجاری نقش بسیار بزرگی در امنیت اقتصادی و ملی ایالات متحده ایفا میکند و کشتیهای تجاری در زمان درگیری میتوانند نیازهای ارتش را نیز برآورده کنند. این در حالیست که ظرفیت کشتیسازی ایالات متحده به سطحی که مؤسسه نیروی دریایی ایالات متحده آن را سطح اضطراری دانسته، کاهش یافته و برای تأمین نیازهای نیروی دریایی کشور و همچنین تجهیز یک ناوگان تجاری مدرن که قادر به پشتیبانی از یک دستور کار قوی برای تابآوری اقتصادی باشد، نیاز به گسترش قابل توجهی دارد.
ایالات متحده برای بخش زیادی از نیازهای حملونقل بینالمللی خود به چین وابسته است و این وابستگی به عنوان یک نگرانی امنیت ملی برای ایالات متحده مطرح شده که تلاش برای رهایی از آن برای ایالات متحده از نظر اقتصادی بسیار دشوار خواهد بود. دولت ترامپ خواهان یک بازنگری گسترده در بخشهای دریایی تجاری و نظامی ایالات متحده در سطح دولت است تا بتواند به ظرفیت بینظیر کشتیسازی چین برسد و برای تقویت پایههای صنعتی دفاعی قصد دارد تا صنعت کشتیسازی آمریکا از جمله کشتیسازی تجاری و کشتیسازی نظامی را احیا نماید.
ظهور چین به عنوان یک رقیب استراتژیک و قدرت دریایی موجب لزوم بازنگری در استراتژی صنایع دریایی ایالات متحده شده است. نیروی دریایی چین با بزرگترین ناوگان بر اساس تعداد کشتیها به سرعت در سطح جهانی گسترده شده است و چین به عنوان کشتیساز شماره یک جهان با بیش از ۵۰ درصد از تولید کشتیسازی جهانی تا سال ۲۰۲۳ میلادی بوده است. غولهای تحت حمایت دولتی مانند شرکت کشتیرانی کانتینری کاسکو (COSCO) که یکی از بزرگترین شرکتهای دریایی در جهان است، نقش محوری در استراتژی چین برای تسلط بر مسیرهای تجاری و لجستیک جهانی ایفا میکنند.
چین از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ میلادی، به طور مداوم بیش از ۱۲۰۰ کشتی تجاری در سال ساخته، در حالیکه ایالات متحده سالانه کمتر از شش کشتی ساخته است. تسلط دریایی چین نتیجه یک استراتژی ملی آگاهانه و بلندمدت شامل سرمایهگذاری عظیم دولتی، سیاست صنعتی و موقعیت ژئوپلیتیکی است. چین از طریق جاده ابریشم دریایی که بخشی از ابتکار کمربند و جاده (BRI) است با سرمایهگذاریهای بندری در سراسر آسیا، آفریقا و اروپا (به عنوان مثال، گوادر، جیبوتی، پیرائوس) و کنترل بر گلوگاههای استراتژیک (مانند دسترسی به کانال سوئز از طریق مصر، گوادر در نزدیکی تنگه هرمز) توانست به عنوان یک قدرت دریایی شناخته شود.
چین با ساخت کارخانههای کشتیسازی فوق مدرن در شهرهای ساحلی (شانگهای، دالیان، چینگدائو)، ارائه قیمتهای پایینتر از قیمت تمامشده با حمایت کمکهای دولتی، تخصص در کشتیهای کانتینری، فلهبر کشتیهای حمل بار، تانکرهای نفت و اکنون کشتیهای سبز و کشتیهای حمل (LNG) تسلط خود بر دریاها را به نمایش میگذارد. علاوه بر آن پلتفرم دادههای لجستیک ملی لاگینک LOGINK که بر دادههای بندری جهانی تأثیر میگذارد و توسط دهها بندر در سراسر جهان استفاده میشود، به چین امکان دسترسی به دادههای حملونقل در زمان واقعی، ردیابی مسیر و عملیات بندری را میدهد
ترامپ تسلط چین در کشتیرانی را یک تهدید امنیت ملی محسوب میدارد و با تأکید بر ملیگرایی اقتصادی، احیای صنعتی و سیاستهای تجاری سختگیرانه، خود را به عنوان مقاومتکننده در برابر سلطه دریایی چین معرفی کرده است. رقابت ترامپ با چین در کشتیسازی و قدرت دریایی بخشی از رقابت استراتژیک گستردهتر ایالات متحده و چین است که در آن ترامپ تسلط چین را تهدیدی برای امنیت اقتصادی، آمادگی نظامی و حاکمیت صنعتی آمریکا میداند.
استراتژی ترامپ بر این اساس که "ما نمیخواهیم کشتیهای چینی بنادر ما را کنترل کنند. "، چشمانداز روشنی را برای مقابله با ظهور دریایی چین ترسیم میکند. یک استراتژی دریایی موفق برای ایالات متحده میتواند شامل بازنگری در زنجیرههای تأمین دریایی داخلی و جهانی و جهش سریع در کاربردهای دریایی پیشرفته نوپا، استقلال کارخانههای کشتیسازی با بهرهوری بالا در آینده باشد.
ترامپ برای صنعتیسازی مجدد اقتصاد ایالات متحده میخواهد بخش عمدهای از تولیدات متعلق به آمریکا که در حال حاضر در چین و سراسر جهان واقع شدهاند، به سواحل ایالات متحده بازگردند. ترامپ با بازسازی زنجیرههای تأمین دریایی در تلاش است تا وابستگی ایالات متحده به قطعات لجستیکی ساخت چین را کاهش دهد و دستورالعملها یا مشوقهایی برای ساخت کانتینرها و شاسیهای حملونقل در ایالات متحده را ارائه داده است. محدود کردن شرکتهای کشتیرانی چینی مانند کاسکو، افزایش هزینههای ورود به بندر برای کشتیهای ساخت چین و یا متعلق به چین و ممنوعیت پلتفرمهای لجستیکی چینی مانند لاگینک در بنادر ایالات متحده از جمله خواستههای ترامپ در جهت کاهش وابستگی صنایع درایی ایالات متحده به چین است.
ترامپ به روشنی بیان کرده است که وضع موجود که افول دریایی آمریکا را تسهیل مینماید، باید فوراً متوقف شود و ساخت یک پایگاه صنعتی دریایی ایالات متحده (MIB) جدید برای رقابت تجاری پایدار در سطح جهانی در اولویت قرار گیرد.
از قرون سفرهای اکتشافی دریایی تا دوران مدرن، ملتهایی که در کشتیسازی، مسیرهای تجاری و قدرت دریایی تسلط داشتند، نظم جهانی را شکل دادهاند. یک رقابت ژئوپلیتیکی و صنعتی در میان قدرت های دریایی با نفوذ جهانی به طور فزایندهای به این بستگی دارد که چه کسی دریاها، کارخانههای کشتیسازی و زنجیرههای تأمین را کنترل میکند و ظهور دریایی چین و چشمانداز ترامپ برای مقابله با آن را میتوان در چارچوب ظهور و سقوط قدرتهای دریایی در نظر گرفت.
شهره پولاب- دکتری جغرافیای سیاسی و پژوهشگر روابط بینالملل