۳۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۶

درهم تنیدگی ژئوپلیتیکی قدرت‌های بزرگ در گرینلند

دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده در روز هفتم ژانویه ۲۰۲۵، بار دیگر تمایل خود را برای تصاحب گرینلند توسط ایالات متحده تکرار کرد و آن را برای امنیت ملی آمریکا حیاتی خواند. علاقه ترامپ به گرینلند، از سال ۲۰۱۹ و از زمان اولین دوره ریاست جمهوری او آغاز شده است. گرینلند و دانمارک این پیشنهاد را رد کرده و مته فردریکسن، نخست وزیر دانمارک، با این عنوان که "گرینلند فروشی نیست و در آینده نیز نخواهد بود"، مخالفت خود را اعلام داشت. متحدان کلیدی دانمارک از جمله فرانسه و آلمان به دفاع از متحد اروپایی خود برخاستند.
کد خبر: ۱۰۱۸۵۶

درهم تنیدگی ژئوپلیتیکی قدرت‌های بزرگ در گرینلند

 

سیاست "اول آمریکا"ی ترامپ که بر تسلط ایالات متحده و جلوگیری از نفوذ چین و روسیه متمرکز است، این بار شامل درخواست‌های او برای الحاق گرینلند، کنترل کانال پاناما و تبدیل کانادا به پنجاه و یکمین ایالت شده است. اولویت شماره یک ترامپ، دفاع از نیمکره ‌غربی در برابر قدرت‌ های بزرگ چین و روسیه است تا وارد حیاط خلوت ایالات متحده نشوند.

به نظر می‌رسد در دنیایی که به طور فزاینده  با درهم تنیدگی ژئوپلیتیکی تعریف می شود، گرینلند به عنوان نقطه  استراتژیک برای جذب ابرقدرت های جهانی ظاهر می شود.

گرینلند واقع در اقیانوس منجمد شمالی، بزرگترین جزیره جهان است و از نظر استراتژیک بخش مهمی از منطقه قطب شمال است. موقعیت جغرافیایی گرینلند، کنترل بر قطب شمال را برای پیش بینی قدرت، نظارت بر رقبا ضروری می کند. اهمیت ژئوپلیتیک گرینلند به آن اهرم قابل‌توجهی در صحنه بین‌المللی می دهد و پتانسیل این جزیره برای استقلال از دانمارک، می تواند توازن قدرت را در قطب شمال به نفع ایالات متحده تغییر ‌دهد.

در نتیجه تغییرات آب و هوایی و ادامه عقب نشینی یخ‌های دریا در منطقه نزدیک به قطب شمال، این منطقه برای توسعه اقتصادی اهمیت فزاینده‌ای پیدا می‌کند و عبور تجارت دریایی از قطب شمال، زمان سفر و هزینه‌های جابه‌جایی کالا در نیمکره شمالی را کاهش می‌دهد. در همین حال، فرصت‌های جدیدی را برای حفاری نفت زیر دریا، استخراج فلزات خاکی کمیاب از کف دریا و دسترسی به ماهیگیری پرسود فراهم کند. بنابراین جای تعجب نیست که قدرت‌های پیشرو برای داشتن جایگاهی در قطب شمال با حضور نظامی برای امنیت دسترسی استراتژیک و منابع طبیعی حیاتی با یکدیگر به رقابت بپردازند.

قدرت‌های جهانی با درک نقش گرینلند در پویایی  قدرت جهانی آینده، مایل به افزایش نفوذ خود در چشم انداز سیاسی در حال تحول این جزیره هستند. بدان معنی که هر قدرتی بتواند به نحوی کنترل گرینلند را در دست بگیرد، کنترل و نفوذ نظامی در سراسر منطقه قطب شمال را از آن خود خواهد کرد.

روسیه در سال‌های اخیر گشت‌زنی و مانورهای زیردریایی خود را در آب های قطب شمال افزایش داده است و به عنوان بخشی از استراتژی قطب شمال، به طور گسترده حضور خود را در شمال گسترش می‌دهد. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در 5 مارس 2020، اساس سیاست‌های روسیه را در قطب شمال برای یک دوره تا سال 2035 میلادی به امضا رساند که راهی برای صنعتی کردن این منطقه سرشار از انرژی است. این استراتژی بر توسعه مسیر دریایی شمالی به عنوان یک رقابت جهانی در حمل‌و‌نقل و ارتباطات تأکید دارد که زمینه بهره برداری از منابع طبیعی را فراهم می‌کند. روسیه مسیر دریای شمالی را به عنوان یک خط کشتیرانی از دریای کارا به اقیانوس آرام تعریف می‌کند که به طور خاص در امتداد سواحل قطب شمال روسیه از تنگه کارا بین دریای بارنتز و دریای کارا، در امتداد سیبری تا تنگه برینگ امتداد دارد.

روسیه مدتهاست که به دنبال توسعه کامل مسیر شمالی به عنوان یک جایگزین مناسب برای کانال سوئز است.  این راه دریایی می‌تواند به مسیر معتبرتری برای پشتیبانی و حمل‌و‌نقل منابع نفتی و گازی و سایر محموله‌های بالقوه روسیه تبدیل شود. روسیه علیرغم دارا بودن ذخایر عظیم نفت و گاز برای ایجاد تنوع اقتصادی بیشتر همچنان بر مرکزیت تولید هیدروکربن در آینده اقتصادی کشور اصرار دارد. بهره برداری از منابع نفتی و گازی قطب شمال و حمل‌و‌نقل آنها به بازارهای اروپا و آسیا به یک اولویت اقتصادی مهم برای مسکو تبدیل شده است.

علاوه بر این روسیه به طور فزاینده ای کل خط ساحلی قطب شمال- که از نروژ در غرب اروپا تا سواحل جزایر آلیوتین در شرق دور امتداد دارد- را به عنوان یک حوزه استراتژیک پیوسته در دسترس موشک های بالستیک خود می‌بیند.

گرینلند برای چین یک گذرگاه شمال شرقی است که با کاهش هزینه‌های حمل‌و‌نقل بین اروپا و آسیا در مقایسه با سفرهای دریایی طولانی‌تر از طریق کانال سوئز و پاناما، زمان حمل‌و‌نقل بین اروپا و آسیای شرقی را به نصف کاهش می‌دهد. دولت چین در کتاب سفید "سیاست قطب شمال چین"  آورده است که در نتیجه گرم شدن کره زمین، مسیرهای کشتیرانی قطب شمال احتمالاً به مسیرهای حمل‌و‌نقل مهم برای تجارت بین‌المللی تبدیل می شوند.

اهمیت مسیرهای کشتیرانی جدید در آن است که هر کشوری که بتواند خطوط جدید برای کشتیرانی تجاری و ترافیک دریایی بین بازارهای آسیایی و اروپا و آمریکای شمالی را کنترل کند، می‌تواند شرایط تجارت بین‌المللی را در قطب شمال دیکته کند. اساس استراتژی چین در قطب شمال، گسترش ابتکار کمربند و جاده  برای گنجاندن "جاده ابریشم قطبی" است که توسعه اقتصادی در منطقه را تقویت می‌کند و نقش چین را در امور قطب شمال تضمین می کند.

گرینلند به دلیل فراوانی منابع طبیعی، پتانسیل سرمایه ‌گذاری‌های بین‌المللی و ارتباط با تحقیقات علمی، نقش ویژه‌ ای در جاه‌ طلبی‌های چین در قطب شمال دارد و این جزیره را به هدفی عالی برای گسترش نفوذ خود تبدیل می‌کند. چین به مواد خام گرینلند علاقه‌مند است و حضور اقتصادی خود را در این منطقه از جمله سرمایه گذاری در عملیات معدنی در گرینلند تقویت کرده است. چین با هدف قرار دادن مواد کمیاب جزیره و مشارکت در پروژه های زیرساختی، خواهان نفوذ و دسترسی بلامنازع به قطب شمال است. گرینلند سرشار از ذخایر معدنی است و ذخایر غنی مواد خام از جمله نفت، گاز، روی، مس، پلاتین و خاک‌های کمیاب به اهمیت استراتژیک این جزیره در منطقه قطب شمال می افزاید. بر‌اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، این منطقه حدود 13 درصد از نفت کشف نشده و 30 درصد از گاز طبیعی کشف نشده جهان را در اختیار دارد.

همچنین طرح‌های چین برای ساخت یک ایستگاه تعیین موقعیت ماهواره‌ای مانند سیستم موقعیت یاب بیدو در نووک پایتخت گرینلند، به چین اجازه می‌دهد تا موقعیت دقیق‌تری برای هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌ها ایجاد کند.

ایالات متحده با ابراز نگرانی نسبت به تمرکز فزاینده چین بر قطب شمال و تقویت مجدد نظامی روسیه و افزایش سلطه خود بر قطب شمال، سیاست‌هایی را با هدف بازگرداندن نفوذ آمریکا در منطقه در پیش گرفته است. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌‌ها، تحقیقات علمی و توسعه اقتصادی می‌تواند نفوذ ایالات متحده را در منطقه تقویت کند.

گرینلند محل تأسیسات نظامی حیاتی ایالات متحده به نام پایگاه فضایی پیتوفیک است که برای دفاع موشکی و نظارت فضایی مورد استفاده قرار می گیرد و حرکت زیردریایی های هسته ای روسیه را ردیابی می کند. ایالات متحده با کنترل گرینلند، آزادی بیشتری برای گسترش حضور نظامی خود داشته و قادر خواهد بود تا حضور روسیه و چین را در منطقه به چالش بکشد و با تقویت یک هاب لجستیکی بزرگ، دامنه قدرت نظامی خود را در قطب شمال گسترش دهد. پایگاه فضایی پیتوفیک، که قبلاً به عنوان پایگاه هوایی تول شناخته می شد، با ایفای نقش کلیدی در دفاع موشکی و ارتباطات ماهواره ای، یک دارایی استراتژیک برای ارتش آمریکا است.

گرینلند برای امنیت بخش آمریکایی قطب شمال- یعنی آلاسکا به عنوان بزرگترین ایالت امریکا از نظر مساحت-مهم است. مرز مشترک با روسیه از طریق تنگه برینگ و دریای برینگ مستلزم نزدیکی به نیروهای استراتژیک روسیه در خاور دور روسیه است. بنابراین هر چه تنش در روابط روسیه و آمریکا بیشتر باشد، نیاز نیروی هوایی به کنترل و پاسخگویی به فعالیت ‌های هوایی روسیه در سراسر تنگه برینگ بیشتر می‌شود.

واشنگتن به استفاده از حضور دیپلماتیک و نظامی خود در گرینلند برای مسدود کردن استراتژی های روسیه و چین برای اطمینان از مدیریت تهدیدهای امنیتی اقتصادی و نظامی احتمالی ادامه خواهد داد. چنانچه هشدار واشنگتن برای الحاق گرینلند به شدت در دانمارک درک شد و کپنهاگ آمادگی خود را برای تقویت حضور نظامی آمریکا در گرینلند در ازای تمامیت ارضی اعلام کرده است. علاوه بر آن دانمارک پس از اظهار نظر ترامپ مبنی بر اینکه "ایالات متحده آمریکا احساس می‌کند که مالکیت و کنترل گرینلند یک ضرورت مطلق است" متعهد شده است که 1.5 میلیارد دلار اضافی برای ارتقای دفاعی گرینلند اختصاص دهد. این در حالی است که ترامپ از کشورهای ناتو خواسته است تا هزینه های دفاعی خود را به پنج درصد تولید ناخالص داخلی یعنی بیش از دو برابر هدف فعلی افزایش دهند.

در مجموع پویایی چند وجهی پیرامون گرینلند با تأکید بر تعامل پیچیده جغرافیا، منابع و موقعیت استراتژیک، نه تنها آینده قطب شمال، بلکه جو ژئوپلیتیک گسترده‌تر را در سراسر جهان شکل می‌دهد. با این اوصاف در شرایطی که واشنگتن منافع ملی خود را دنبال می کند، آیا گرینلند به دنبال کسب استقلال برای تصمیم گیری درباره سرنوشت خود خواهد رفت؟

نویسنده: شهره پولاب
دکترای جغرافیای سیاسی و پژوهشگر روابط بین‌الملل

ارسال نظرات
آخرین اخبار