به گزارش مانا، متأسفانه دریای خزر با خطر بیابانزایی مواجه است که تهدیدی جدی برای گیاهان و جانوران دریایی آن و همچنین وضعیت اجتماعی-اقتصادی کشورهای ساحلی است. علل اصلی کاهش دریای خزر در درجه نخست میتواند به تأثیرات تغییرات اقلیمی و عوامل انسانی از جمله تنظیم جریان ورودی رودخانهها، نمکزدایی و آلودگی هیدروکربنی مربوط باشد.
کاهش نگران کننده سطح آب دریای خزر از اوایل قرن بیستم آغاز و بین سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۱ یلادی، به طور میانگین کاهش ۱۴.۷ سانتی متری را تجربه کرد. از سال۱۹۴۱ تا ۱۹۷۸میلادی، دریای خزر به کوچک شدن خود البته با سرعت کمتر و تقریباً سالانه ۳ سانتی متر ادامه داد. در نهایت، در سال ۱۹۷۷ به پایینترین سطح خود در ۲۹ متر رسید. البته بر خلاف پیشبینی کاهش بیشتر، سطح آب بین سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۹۵ رو به افزایش گذاشت و سالانه حدود ۱۵ سانتی متر افزایش یافت. با این حال، این روند چندان دوام نیاورد و از سال ۱۹۹۵ به بعد، سطح آب دوباره شروع به کاهش کرد. از آن زمان، به طور میانگین سالانه ۷ سانتی متر کوچکتر میشود. در سال ۲۰۲۳، از پایینترین سطح خود فراتر رفت و به ۲۹.۲۰ متر زیر سطح دریا رسید.
اگر این روند به ویژه در بخش شمالی دریای خزر و هممرز با قزاقستان ادامه یابد، با خطر ناپدیدی مواجه خواهد شد. براساس برآوردها ۷۰ درصد از مساحت آبی آسیبپذیر آن در حوزه قزاقستان واقع شده است. منطقه شمالی بهویژه به دلیل عمق اندک آن در معرض تهدید بوده و تنها 1.100 حجم کل آب با عمق متوسط 4.5 متر را در خود جای داده است. در تابستان گذشته یک روند منفی در شهر آکتائو در سواحل دریای خزر مشاهده و در ۸ ژوئن ۲۰۲۳ میلادی به دلیل کاهش سطح دریای خزر در این شهر بندری وضعیت اضطراری اعلام شد. در پی اعلام وضعیت اضطراری، زلفیا سلیمانوا، وزیر محیط زیست قزاقستان، اظهار داشت که وضعیت زیست محیطی در دریای خزر پیچیده است و پیامدهای منفی آن در درجه نخست بر بخش قزاقستان تأثیر میگذارد.
چرا خزر کوچک میشود؟
علت اصلی مسائل زیست محیطی در دریای خزر مربوط به تغییرات اقلیمی است. با توجه به تغییرات اقلیمی، میزان بارندگی بر فراز دریای خزر کاهش و میزان تبخیر افزایش یافته است. بهطوریکه، از سال ۱۹۷۹ میلادی میانگین دمای سطح دریای خزر حدود ۱ درجه سانتیگراد در سال افزایش یافته است. علاوه بر این، تغییرات آب و هوایی بر میزان ورودی رودخانههای تغذیه کننده دریای خزر، تأثیر گذاشته است. جریان اصلی ورودی از رودخانه ولگا تأمین میشود که حدود ۸۰ درصد از حجم دریای خزر را تشکیل میدهد. کاهش بارندگی در رودخانههای ورودی باعث افت سطح دریای خزر میشود. در نتیجه این عوامل، در سال ۲۰۱۰ میلادی سطح دریای خزر ۳۱ تا ۴۴ سانتی متر کاهش یافت.
اما دلیل کاهش دریای خزر به علل طبیعی محدود نمیشود. عوامل ناشی از فعالیتهای انسانی به طور قابل توجهی بر سطح آب تأثیر گذاشته که نمونه بارز آن کاهش دبی رودخانههای خزر است. همچنین، صنعتی شدن اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۳۰ میلادی نقش اساسی در شکل دادن به وضعیت آبی آن ایفا کرد و مخازن متعددی بر روی رودخانههای جاری جهت حفظ عملکرد صنایع برق آبی ساخته شد. در این دوره سطح دریای خزر رو به کاهش گذاشت. ساخت سدها بر روی رودخانه ولگا در دهه ۱۹۵۰ میلادی باعث اختلال در جریان آب و ماهیان خاویاری به درون آن شد. بین سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۶۹ میلادی، حجم دریای خزر سالانه ۲۵ کیلومتر مکعب کاهش یافت. تخمین زده میشود که اگر میزان آب ورودی از رودخانههای خزر کاهش نمییافت، سطح فعلی دریای خزر بیش از ۱ تا ۱.۵ متر فراتر میرفت. در حال حاضر، حدود هشت سد بر روی رودخانه ولگا وجود دارد که به طور قابل توجهی مانع از ورود آب به دریای خزر میشود.
آسیبهای انسانی ناشی از جریان رودخانهها فراتر از کاهش سطح آب است، زیرا این رودخانهها به طور قابل توجهی دریای خزر را نیز آلوده میکنند. آنها سالانه ۷۵ هزار تن فرآوردههای نفتی را به خزر منتقل میکنند که نیمی از کل آلودگی هیدروکربنی آن را تشکیل میدهد. بیش از ۹۵ درصد این آلودگی تنها از رودخانه ولگا سرچشمه میگیرد.
نیمی دیگر از آلودگی هیدروکربنی به استخراج هیدروکربنها در خود دریای خزر مربوط میشود. با توجه به حجم گسترده منابع هیدروکربنی در این دریا و حجم بالای تولید آن توسط کشورهای ساحلی، جای تعجب نیست که آلودگی هیدروکربنی مشکل مهمی ایجاد کند.
تنها در بخش قزاقستان، سالانه حدود ۸ هزار تن نفت به دریای خزر نشت میکند. استخراج هیدروکربن از سه راه اصلی کاهش سطح دریای خزر را تسریع کرده است. نخست، از آنجاییکه تولید هیدروکربن گازهای گلخانهای آزاد میکند، به کاهش بارش بر روی آن کمک و منجر به خشکی منطقه میشود. دوم، استخراج هیدروکربن از طریق فرسایش خاک منجر به کاهش سطح آب میشود. در نهایت، فرآیند استخراج آب را آلوده و عمده تاثیر منفی استخراج هیدروکربن بر دریای خزر را سبب میشود.
کاهش سطح آب دریای خزر را میتوان به تلاشهای نمکزدایی قزاقستان، ترکمنستان، آذربایجان و ایران نیز مرتبط دانست. این کشورهای ساحلی به دلیل کمبود آب در قلمروهای مربوطه خود به نمکزدایی از دریای خزر متکی هستند. با توجه به هزینه نسبتا پایین نمکزدایی از دریای خزر، این کشورها علاقهمند به امر هستند. علاوه بر این، آب شیرین شده نه تنها برای مصارف انسانی و کشاورزی بلکه برای تولید هیدروژن سبز نیز استفاده میشود. برای تولید یک مگاوات انرژی به پنج تن آب شیرین شده نیاز است. قزاقستان چندین پروژه با همکاری کشورهای اتحادیه اروپا برای تولید و واردات هیدروژن دارد. اگرچه چنین پروژههایی با کاهش انتشار گازهای گلخانهای به بهبود محیط زیست در اروپا کمک میکنند، اما احتمالاً منجر به پیامدهای منفی برای دریای خزر و تسریع کاهش سطح آب آن میشوند.
پیامدهای کاهش سطح آب دریای خزر
پیامدهای کوچک شدن خزر در درجه نخست بر زیست دریایی آن، به ویژه جمعیت فوک خزر تأثیر میگذارد. تعداد آنها از سال ۱۹۵۰ میلادی به طور قابل توجهی کاهش یافته است، بهطوریکه در سال ۲۰۲۲ میلادی و در سواحل روسیه، جسد ۲۵۰۰ فوک مرده پیدا شد.
کاهش جمعیت فوک را میتوان هم به عوامل طبیعی و هم عوامل انسانی فوق الذکر نسبت داد. بارش کم و تبخیر زیاد باعث کاهش ضخامت تکههای یخ شده که برای فرآیندهای تولید مثل بسیار مهم است. در نتیجه، فوکها باید زیستگاه خود را به مناطق دیگر تغییر دهند که بر رشد آنها تأثیر منفی میگذارد. علاوه بر این، مناطق جدید احتمالا به دلیل استخراج هیدروکربن آلوده شوند که منجر به تجمع مواد سمی در بدن فوکها میشود. در نتیجه، فوکها مقاومت خود را در برابر بیماریها و استرسهای محیطی از دست میدهند.
همچنین پیامدهای منفی کاهش سطح آب، احتمالا بر ساکنان بنادر مصرف کننده آب شیرین شده دریای خزر تأثیر بگذارد. در ژانویه ۲۰۲۳ میلادی، به دلیل شرایط نامساعد جوی کانال آبگیری شهر بندری آکتائو یخ زد و در نتیجه، این کانال نتوانست آب را شیرین و ساکنان شهر بیش از ۱۰ روز را بدون آب سپری کردند. این حادثه نشان میدهد که ساکنان شهرهای بندری در کشورهای ساحلی، در صورت تداوم کوچک شدن دریای خزر بدون آب خواهند ماند. علاوه بر این، اقتصاد کشورهای ساحلی در نتیجه کاهش سطح آب آسیب خواهند دید که بر کشتیرانی و صنعت حمل و نقل دریایی تأثیر میگذارد. با توجه به سود کلان حاصل از مسیرهای تجاری آبی، بیابانزایی آسیب جدی به اقتصاد منطقه وارد میکند.
مشکلات مدیریت آب خزر
پیامدهای کاهش سطح دریای خزر به دلیل مدیریت ناکارآمد آب احتمالاً ویرانگرتر باشد. باوجود مشاهده شاخصهای منفی در وضعیت دریای خزر از ابتدای قرن بیستم، نخستین اقدامات مشترک با هدف غلبه به مسائل زیست محیطی در سال ۲۰۰۳ میلادی انجام شد. به ویژه، پنج کشور ساحلی برای اولین بار به توافق رسیدند و کنوانسیون حفاظت از محیط زیست دریایی دریای خزر که از سال ۲۰۰۶ میلادی لازم الاجرا بود، اجرا کردند. این کنوانسیون شامل چهار پروتکل منطقهای است؛ آمادگی، واکنش و همکاری در مقابله با حوادث آلودگی نفتی، حفاظت از دریای خزر در برابر آلودگی ناشی از منابع و فعالیتهای زمینی، حفاظت از تنوع زیستی و ارزیابی اثرات زیست محیطی فرامرزی.
با این حال، روند طراحی و تصویب نهادهای زیست محیطی برای دریای خزر طولانی و مانع از اجرای اقدامات برای کاهش مسائل زیست محیطی شده است.
یکی دیگر از مسائل مربوط به مدیریت آب ناشی ازعدم اطمینان قانونی در مورد تعیین حدود دریای خزر است. کشورهای ساحلی نظرات متفاوتی در مورد تقسیم حوزه آبی دارند. به عنوان مثال، قزاقستان و آذربایجان از تقسیمی حمایت میکنند که حاکمیت کشورهای ساحلی بر سرزمینهای تقسیم شده را تضمین کند. ایران از رویکردی حمایت میکند که در آن سهم آبی به طور مساوی تقسیم و توسط همه کشورهای ساحلی مدیریت میشود. بدون این ترتیب، ایران کمترین سهم را در بدنه آبی خواهد داشت.
با وجود اختلاف نظر در مورد تعیین حدود بدنه آبی، کشورهای ساحلی کنوانسیون وضعیت حقوقی دریای خزر را در سال ۲۰۱۸ میلادی در آکتائو امضا کردند. براساس این کنوانسیون، دریای خزر به سه منطقه آبهای سرزمینی، مناطق شیلاتی و منطقه مشترک تقسیم میشود. کشورهای ساحلی بر آبهای سرزمینی که از ساحل تا ۱۵ مایل دریایی و مناطق ماهیگیری که ۱۰ مایل دریایی بیشتر امتداد دارند، حاکمیت دارند. حوزه فراتر از مناطق شیلات برای استفاده مشترک در نظر گرفته شده است. با این حال، تعیین حدود بستر دریا حل نشده باقی مانده است. کشورها تنها با انعقاد موافقتنامههای دوجانبه یا چندجانبه میتوانند بخشهای بستر دریای مربوطه را محدود کنند.
به طور کلی، تخریب محیط زیست دریای خزر را میتوان به گرمایش جهانی، عوامل انسانی و مدیریت ضعیف آب نسبت داد. همه این عوامل به کاهش سطح دریای خزر کمک میکند که احتمالا پیامدهای گستردهای برای تنوع زیستی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی کشورهای ساحلی داشته باشد. هرچند پیامدهای آن در کوتاهمدت قابل مشاهده نیست، اما وضعیت آن احتمالاً در آینده بدتر شود. برای جلوگیری از تکرار سرنوشت دریای آرال، باید اقدامات به موقع برای تنظیم منابع آبی دریای خزر انجام شود.
برای جلوگیری بیابانزایی چه باید کرد؟
نخستین گام مهم، اجرای مدیریت یکپارچه منابع آب (IWRM) است. اجرای راهبردهای IWRM باید با تدوین برنامههای عملیاتی برای مقابله با کاهش سطح دریای خزر آغاز شود. اگر همه کشورهای ساحلی اقدامات جامعی را برای به حداقل رساندن تأثیر عوامل انسانی بر سطح آب انجام دهند، این امر میتواند محقق شود.
از آنجاییکه ورودی رودخانهها بیشترین نقش را در کاهش سطح دریای خزر ایفا میکند، ابتدا باید مدیریت آنها مورد توجه قرار گیرد. روسیه به دلیل داشتن رودخانههای اصلی خزر، باید سطح پایدار رودخانههای ورودی را حفظ و بر کمیت و کیفیت آب تخلیهشده نظارت داشته باشد. مدیریت نمکزدایی باید شامل همکاری بین کشورهای ساحلی و ایجاد توافقی بر روی میزان آب شیرینکن باشد که تأثیر کاهش سطح آب را به حداقل میرساند. البته موضوع مدیریت آلودگی هیدروکربنی، قبلاً در پروتکل آکتائو مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، مکانیسمهای نظارت و اجرای مؤثر برای اجرای اهداف توافق ضروری است.
همچنین، دستیابی به تحدید محدوده بستر دریای خزر بسیار مهم است. مدیریت آب در دریای خزر بدون تقسیم کامل آن موفق نخواهد بود. کشورهای ساحلی باید مسئولیت وضعیت اکولوژیکی بخشهای مربوطه خود را بر عهده بگیرند. از آنجاییکه تحقق این اقدامات منوط به همکاری و همفکری بین پنج کشور ساحلی است، آنها باید حفاظت از محیط زیست دریای خزر را بر اهداف اقتصادی در اولویت قرار دهند.
در نهایت، مشارکت جامعه جهانی در مدیریت موضوع زیست محیطی دریای خزر گام مهمی برای جلوگیری از تهدید بیابانزایی است. با توجه به اهمیت اقتصادی دریای خزر، پیامدهای کاهش سطح آب فراتر از کشورهای ساحلی خواهد بود. بنابراین، کشورهای توسعه یافته باید برای تنظیم سطح دریای خزر و جلوگیری از پیامدهای نامطلوب، تخصص علمی و فناوری ارائه دهند.
منبع: دفتر گزارشهای تحلیلی آسیای مرکزی (CABAR)