انرژي، نياز اول جهان و يکي از مناقشهانگيزترين نيازهاي بشر در دوران مدرن بوده و هست. آن چنان که نفت به عنوان سوخت نخست دنيا تمام قرن گذشته را متأثر از خود کرد تا قرن بيستم به حق، «قرن نفت» ناميده شود. در آن دوران تسلط کشورها بر منابع انرژي عاملي سرنوشتساز بود به طوري که نفت ايران يکي از مهمترين عوامل پيروزي متفقين بر قواي متحد در جنگ جهاني دوم (1939 الي 1945) به عنوان بزرگترين جنگ تاريخ بشر محسوب ميشود. در آن قرن کودتاها، جنگها، تغيير مرزهاي سياسي و ... همگي ذيل نياز به انرژي عمدتاً فسيلي اتفاق افتاد تا سرنوشت ميليونها انسان دستخوش تحولات وابسته به انرژي قرار گيرد. اما از زمان نخستين شوکهاي نفتي (از 1970 ميلادي به اين سو) و در زماني که جهان از هر وقت ديگري تشنه انرژي حاصل از منبع نفت بود، مجبور شد براي آن بهايي بسيار بيشتر از قبل بپردازد تا بسياري از مصرفکنندگان عمده از خواب غفلت بيدار شده و دريابند که اين منابع فسيلي نه تنها ابدي نيستند بلکه به واسطه افزايش تقاضا و کاهش طبيعي عرضه به دليل تجديدناپذير بودن، به زودي به منابعي بسيار گرانقيمت تبديل خواهند شد. به اين دليل از چهار دهه پيش به بعد افزايش بهرهوري انرژي و مديريت کاهنده مصرف سوخت در دستور کار دولتها و بنگاههاي اقتصادي قرار گرفت. همزمان تلاش براي يافتن جايگزينهايي مطمئن براي منابع تجديدناپذير انرژي شدت گرفت تا براي نخستين بار جهان با اصطلاح «انرژيهاي نو تجديدپذير» آشنا شود. انرژيهايي که محصول منابعي چون تابش خورشيد يا وزش باد و ديگر منابع طبيعي عمدتاً در دسترس هستند. حالا و در فراسوي قرن بيستم به نظر ميرسد در کنار نياز روزافزون به انرژي، تبعات زيانبار استفاده از سوختهاي فسيلي نيز سبب شده تا پس از گذشت حدود يک چهارم از قرن حاضر بتوان آن را قرن انرژيهاي تجديدپذير دانست و اعلام کرد؛ چه آنکه به زودي در سراسر جهان شاهد تردد هزاران دستگاه خودروي برقي در معابر خواهيم بود که مقصد آنها خانههايي است که با استفاده از انرژي حاصل از خورشيد و باد، گرم و روشن شدهاند. اين تغيير محتمل و مهم، شبکه اطلاع رسانی مانا را واداشت تا براي تحليل بيشتر موضوع به سراغ کارشناسي آگاه برود. به همين دليل گفتوگويي با دکتر «امير دودابينژاد» معاون فني و استاندارهاي سازمان انرژيهاي تجديدپذير و بهرهوري انرژي برق (ساتبا) انجام دادهايم که ماحصل آن را ميخوانيد.
در آغاز بفرماييد با توجه به عدم همکاري برخي کشورها براي کنترل مصرف انرژيهاي فسيلي در کنار هزينه تمام شده نسبتاً بيشتر انرژيهاي تجديدپذير چقدر ميتوان گفت که اقبال براي توسعه استفاده از انرژيهاي نو در جهان وجود دارد؟
استفاده از انرژيهاي تجديدپذير به سه محرک عمده وابسته است. نخست مسئله پايانپذيري منابع انرژي فسيلي است. دوم مسائل زيستمحيطي و تغييرات اقليمي که در حال حاضر به مشکلي عمده براي جهان تبديل شده است. سومين محرک نيز بحث امنيت پايدار تأمين انرژي است. اين سه محور و محرک عمده، سبب شده است تا کشورهاي مختلف در جهت افزايش بهرهوري و کاهش شدت انرژي حرکت کنند و همزمان به فکر منابع جايگزين براي انرژيهاي فسيلي باشند. در بخش افزايش بهرهوري و کاهش شدت انرژي به طور مشخص از دهه 1970 به اين سو شاهد روندي مستمر و مثبت هستيم. براي استفاده از انرژيهاي تجديدپذير نيز کشورها دستورالعملهاي تازهاي را در نظر دارند که طي آن فناوريهاي توليد و بهرهبرداري از انرژيهاي تجديدپذير را به گونهاي ارتقا دهند که توليد انرژي از اين نوع منابع هر چه کمهزينهتر شود. در اين ميان مسائل زيستمحيطي، ضرورت بهرهگيري از انرژيهاي پاک را دو چندان کرده است. تجلي اين ضرورت را ميتوان در اجلاسهاي جهاني مانند اجلاس پاريس 2015 (COP 21) مشاهده کرد. در واقع جهان از طريق اين اجلاس و همايشهاي مشابه همچنين تدوين معاهدات و ترسيم سناريوهاي مختلف به دنبال کنترل روند مصرف انرژيهاي فسيلي و غيرتجديدپذير و حفظ افزايش دماي زمين در حد دو درجه سانتيگراد کنوني و جلوگيري از افزايش آن است.
با توجه به اختلافنظرها در همان اجلاس پاريس، سوال اين است که کشورهای مختلف چقدر براي کاهش مصرف سوخت فسيلی جدي هستند؟ به عبارتي آيا ضرورت و چرايي استفاده از منابع انرژی تجديدپذير درک شده است يا اين نوع اجلاس از کيوتو گرفته تا پاريس و دهها اجلاس منطقهای و جهاني ديگر براي ايجاد اين درک در آينده تشکيل ميشوند؟
واقعيت اين است که هزينه توليد و عرضه منابع سوخت فسيلي در حال حاضر قدري کمتر از انرژيهاي تجديدپذير است. اتفاقاً تلاش براي استفاده بيشتر از منابع تجديدپذير بر پايه اجلاسهاي بينالمللي که به برخي معاهدات الزامآور ختم شده صورت ميگيرد. شکي نيست که طي چهار دهه اخير گسترش بهرهبرداري از انرژيهای تجديدپذير روندي مستمر و افزايشي داشته و سعي شده است تا با توسعه فناوريها هزينه توليد انرژي از اين منابع هم کاهش يابد.
مصاديق اين کاهش هزينه را توضيح دهيد.
در توليد انرژي از خورشيد يا همان روش فتوولتاييک طي يک دهه گذشته روند کاهش هزينهها بسيار چشمگير بوده به گونهاي که در بسياري از نقاط جهان توليد انرژي از اين منبع کاملاً اقتصادي به صرفه شده است. اما نکتهاي که بايد در بخش توليد انرژي از تجديدپذيرها در نظر داشت فقط هزينه توليد نيست. امکان دارد که توليد انرژي از اين منابع در تمام ساعات شبانهروز ميسر نباشد. در عين حال محدوديتهاي فعلي در ذخيره و انتقال انرژي حاصل از اين منابع که به خصوص در حوزه حملونقل محسوستر است مانعي بر سر راه توسعه بهرهبرداري از منابع تجديدپذير است. به هر حال در بخش حملونقل همچنان سوخت غالب مشتقات نفتي است نه به اين دليل که توليد وسايط نقليه برقي دشوار باشد، خير! که اتفاقاً تکنولوژيهاي توليد آنها بسيار پيشرفته است. مشکل اينجا همان طور که گفته شد در تکنولوژيها ذخيرهسازي انرژي توليد شده از تجديدپذيرهاست. به عبارتي مسير فناوري در اين بخش هنوز کامل نشده اما در حال پيشرفت است. اگر تحول مورد نظر در ذخيرهساز انرژي الکتريکي طي چند سال آينده اتفاق بيفتد و تجهيزات لازم با حداقل وزن و با زمان قابل استفاده طولاني توليد، تجاريسازي و عرضه شود قطعاً شاهد گسترش روزافزون استفاده از انرژيهاي تجديدپذير خواهيم بود.
آيا در حال حاضر اتفاق ويژهاي در بخش ذخيرهسازي افتاده است؟
خوشبختانه سرعت پيشرفت تکنولوژي در اين زمينه بسيار زياد است و به نظر ميرسد به زودي اين مشکل نيز حل خواهد شد.
سرعت و جديت اين اقدامات در کدام بخش از جهان بيشتر است؟
تقريباً در تمام کشورها که مشکل عرضه انرژي فسيلي يا غيرتجديدپذير دارند به شکل جدي به توسعه بهرهبرداري از منابع تجديدپذير ميپردازند. در کشورهاي اروپايي مانند آلمان و دانمارک سهم منابع تجديدپذير در کل توليد انرژي اين کشورها قابل توجه و رو به گسترش است.
در اجلاس COP 21 شاهد اختلافنظر دو کشور آمريکا و چين به عنوان اقتصاد اول و دوم دنيا بوديم که در توليد گازهاي گلخانهاي نيز بيشترين سهم را در جهان دارند، به گونهاي که کل اجلاس تحتالشعاع اين اختلافات قرار گرفت. به نظر ميرسد تا اين دو کشور و ديگر قدرتهاي بزرگ اقدامي عملي و همهجانبه درباره استفاده از انرژيهاي تجديدپذير انجام ندهند، روند استفاده از اين سوختها با سرعت مطلوب، جهاني نخواهد شد. با اين اوصاف آمريکا و چين چه اقداماتي را در زمينه توسعه بهرهبرداري از انرژيهاي تجديدپذير انجام دادهاند؟
اين دو کشور وضعيت و عملکرد متفاوتي در زمينه توليد انرژي دارند. چينيها براي تأمين امنيت عرضه پايدار انرژي به دليل وفور معادن زغالسنگ در اين کشور عمده نياز سوختي خود را از اين منبع تأمين ميکنند که اين مسئله در چين و به تبع آن در جهان آلايندگي زيستمحيطي را به دنبال داشته است. به همين دليل چينيها به شکلي کاملاً جدي به فکر جايگزيني پاک براي زغالسنگ هستند. جالب است بدانيد در سال 2016 مجموع ارزش بازار صرفهجويي انرژي در جهان بالغ بر 270 ميليارد دلار بوده که از اين رقم 24 ميليارد دلار در قالب خدمات براي صرفهجويي در انرژي هزينه شده است. اين قراردادها بين مصرفکننده و سرمايهگذار منعقد ميشود تا مصرف انرژي کاهش پيدا کند. در اين ميان سهم چين نيمي از اين 24 ميليارد دلار بوده که رقم بسيار چشمگيري در اين حوزه است.
در بخش توليد تجهيزات و فناوريهاي بهرهبرداري از انرژيهاي تجديدپذير نيز چينيها به سرعت رشد کردهاند و جاي بسياري از توليدکنندههاي غربي را گرفتهاند. با اين حال چين به اين دليل که در مراحل مياني توسعه است به شدت نيازمند منابع متعدد انرژي است. بنابراين آنها عليرغم فعاليت و سرمايهگذاري گسترده در توليد انرژي از منابع تجديدپذير به دليل نياز بالا به انرژي، به معاهداتي که اين نياز را تحتالشعاع قرار دهد رغبت نشان نميدهند. به هر حال اقتصاد دو کشور رقيب يعني چين و آمريکا به سادگي نميتواند از منابع معمول به تجديدپذيرها انتقال پيدا کند. اما نکته جالب، تلاش مستمر و سرمايهگذاري کلان اين دو کشور در جهت توسعه استفاده از انرژيهاي تجديدپذير است. در سال 2015 در سراسر جهان حدود5500 TWh (تراوات ساعت) از منابع تجديدپذير توليد برق شده که 1400 TWh يا يک سوم آن در کشور چين بوده است. سهم آمريکاييها در اين زمينه توليد570 TWh برق از تجديدپذيرهاست که اين کشور را در مقام دوم قرار ميدهد. به عبارت ديگر دو کشوري که کمتر وارد معاهدات بينالمللي زيستمحيطي ميشوند بيشترين ميزان توليد برق از منابع پاک را توليد کردهاند. اين ارقام وقتي معنادارتر ميشود که بدانيم طبق آمار در سال 2016، مجموع توليد برق در چين حدود5800 TWh بوده است. يعني عملاً يک سوم برق توليدي اين کشور از منابع تجديدپذير صورت گرفته است. جمع توليد برق براي آمريکا 4200 TWh بوده که به عبارتي يک سوم برق آمريکاييها نيز منشأ تجديدپذير داشته است. البته اين سهم در توليد برق دو کشور رو به گسترش است.
به سراغ کشور خودمان برويم. ايران بــزرگترين دارنده نفت و گــاز جهان است. برخي معتقدند در زماني که چنين پتانسيلي وجود دارد چرا بايد به دنبال سرمايهگذاري در منابع تجديدپذير باشيم هر چند که ميدانيم ما در اين منابع مانند فتوولتاييک، باد، امواج دريا، زمينگرمايي و ... نيز پتانسيلهاي بالايي داريم. بنابراين چه ضرورتي وجود دارد که کشور در استحصال انرژي از منابع تجديدپذير سرمايهگذاري کند؟
به سه دليل مهم و روشن ايران بايد به دنبال بهرهبرداري انرژي از منابع تجديدپذير باشد. نخست اينکه منابع انرژي فسيلي دير يا زود به اتمام ميرسد بنابراين اگر ما از امروز به فکر نباشيم به زودي از قافله جهاني توليد انرژي از تجديدپذيرها عقب ميمانيم و در آينده مجبور خواهيم شد با صرف هزينههاي کلان تکنولوژي را از کشورهاي توليدکننده وارد کنيم. دومين دليل اين است که اگر از هماکنون نياز رو به گسترش انرژي در کشور را از طريق تجديدپذيرها تأمين کنيم، ميتوانيم به جاي خامفروشي نفت و گاز، با فرآوري، صدها محصول با ارزشافزوده بسيار بالا توليد و صادر کنيم و درآمد ارزي کشور را به ميزان قابل توجهي افزايش دهيم. دليل سوم را بايد در مسائل زيستمحيطي جُست؛ در دهههاي گذشته اهميت محيطزيست در کشور درک نميشد اما با تغييرات اقليمي صورت گرفته و نگرانيهايي که در حوزه محيطزيست به وجود آمده است براي رفع اين نگرانيها و عمل به تعهدات بينالمللي زيستمحيطي بايد ضمن افزايش بهرهوري در توليد و مصرف انرژي، استفاده از منابع تجديدپذير انرژي را با جديت دنبال کنيم.
چه پتانسيل و مزيتهايي در کشور براي توليد انرژي از تجديدپذيرها وجود دارد؟
تابش خورشيد و وزش باد به عنوان دو منبع مناسب تجديدپذير انرژي در ايران به وفور در دسترس بوده و نسبت به بسياري از کشورهاي جهان بيشتر است. اگر سرمايهگذاري مناسبي در اين بخشها صورت گيرد قطعاً مقدار قابل توجهي انرژي فقط به شکل فتوولتاييک در کشور توليد خواهد شد که ضمن پوشش نياز داخلي با مازاد عرضه ميتوان آن را صادر و منبع درآمد تازهاي براي کشور ايجاد کرد. واقعيت اين است که برخي کشورها در معاهدات بينالمللي زيستمحيطي متعهد شدهاند که بخشي از انرژي مورد نياز خود را طي سالهاي آينده از منابع تجديدپذير تأمين کنند در حالي که مزيتهاي لازم را در اختيار ندارند. بنابراين ما ميتوانيم با سرمايهگذاري در اين بخش و بالفعلسازي پتانسيلهاي بيبديل موجود، توليد خود را به اين کشورها صادر کنيم و همزمان از تسهيلات بينالمللي که در اين زمينه در نظر گرفته شده است بهرهمند شويم.
طي سالهاي اخير چه اقداماتي در اين زمينه انجام شده و چه برنامهاي براي آينده در نظر گرفته شده است؟
با اقدام خوبي که طي دو سه سال اخير در تعيين «نرخهاي تضميني برق تجديدپذير» انجام شد شاهد اقبال بخشخصوصي به سرمايهگذاري در توليد برق از منابع تجديدپذير بوديم به گونهاي که توليد در اين مدت نسبت به قبل تا 100 درصد افزايش يافت. در حال حاضر ظرفيت توليد انرژي از منابع تجديدپذير در کشور به بيش از 350 مگاوات برق رسيده است که نسبت به گذشته تغييري چشمگير محسوب ميشود. اما همان طور که گفته شد خبر مهم اين است که عمده اين دستاورد از طريق سرمايهگذاري بخشخصوصي و جذب سرمايهگذاري خارجي بوده است. بنابراين اميدواريم تا پايان سال 97 ظرفيت موجود را به سطح 1000 مگاوات توليد برق برسانيم. البته طبق قانون برنامه ششم توسعه اين رقم بايد در پايان برنامه به 5000 مگاوات برسد.
با توسعه فناوريها در جهان، بهرهبرداري از انرژيهاي تجديدپذير بيش از پيش افزايش پيدا ميکند اين به معناي کاهش رشد تقاضا براي سوختهاي فسيلي است با اين اوصاف پيشبيني شما از آينده تجديدناپذيرها چيست؟
در وهله اول روندها بيانگر اين واقعيت است که توليد برق از منابع تجديدپذير جايگزين زغالسنگ و گاز خواهد شد. اما در رابطه با سوختهاي مايع، بزرگترين مانع ذخيرهسازي انرژي برق در بخش حملونقل است که اگر اين مانع -که محتمل است به زودي مرتفع گردد- برداشته شود تقاضا براي اين نوع از سوخت نيز با کاهش روزافزون روبهرو خواهد شد.