۰۵ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۰

گرینلند، محور استراتژیک جهانی

کد خبر: ۱۰۴۳۵۰

گرینلند، محور استراتژیک جهانی

 

مانا: دانمارک در روز‌های ۹ تا ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۵ یک رزمایش نظامی را در گرینلند با عنوان "نور قطب شمال ۲۰۲۵" رهبری کرد که ترکیبی از نیرو‌های دریایی، زمینی، هوایی و نیرو‌های ویژه، شامل نیرو‌های ویژه ناوچه‌ها، جنگنده،‌های اف ۱۶، هواپیما‌های سوخت‌گیری و پهپاد‌ها بوده و بر سناریو‌های دفاعی قطب شمال تمرکز داشته است. هدف رسمی این رزمایش تقویت آمادگی عملیاتی نیرو‌های مسلح دانمارک و گرینلند بوده که یک قلمرو نیمه خودمختار پادشاهی دانمارک است.

این بزرگترین رزمایش نظامی در تاریخ مدرن گرینلند بوده که با بیش از ۵۵۰ سرباز از جمله نیرو‌های ویژه از دانمارک، فرانسه، آلمان، سوئد و نروژ در بحبوحه افزایش علاقه به منطقه قطب شمال و منابع طبیعی وسیع آن از سوی سایر قدرت‌های بزرگ مانند روسیه و چین برگزار شده است.

مانوری که همزمان با ماه‌ها تنش بر سر تمایل دولت ترامپ به حاکمیت ایالات متحده بر این سرزمین وسیع در قطب شمال است. دانمارک از زمان پیشنهاد دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در سال ۲۰۱۹ برای خرید گرینلند و ادعا‌های اخیر مبنی بر عملیات نفوذ پنهانی ایالات متحده، سرمایه‌گذاری‌های نظامی خود را در گرینلند افزایش داده است. ترامپ در هفتم ژانویه ۲۰۲۵ بار دیگر تمایل خود را برای تصاحب گرینلند تکرار کرده و آن را برای امنیت ملی آمریکا حیاتی خوانده بود. دانمارک از حضور نظامی برای تأیید کنترل خود بر گرینلند استفاده می‌کند و با اظهارات ایالات متحده در مورد تصاحب این جزیره مقابله می‌کند.

دانمارک به عنوان مرجع حاکم بر امور دفاعی و خارجی گرینلند، در حال بازنگری در مواضع خود در قبال قطب شمال است تا همزمان با تطبیق تعهدات ناتو با درخواست‌های فزاینده گرینلند برای خودمختاری، سرمایه‌گذاری‌های دفاعی را در سراسر قطب شمال گسترش دهد. به موازات آن کانادا و متحدان کلیدی اروپایی با تأکید بر امنیت دریایی، حفظ آزادی ناوبری و نظارت بر خطوط دریایی نوظهور که با تسریع ذوب یخ‌ها ایجاد می‌شوند، با استراتژی قطب شمال واشنگتن همسوتر می‌شوند.

رقابت بر سر گرینلند، نشان‌دهنده‌ی دگرگونی‌های گسترده در سیاست‌های قدرت جهانی است و تأکید می‌کند که قطب شمال و - گرینلند در مرکز آن- نه به عنوان یک منطقه حاشیه‌ای، بلکه به عنوان هسته‌ی نوظهور برنامه‌ریزی دفاعی فراآتلانتیک در نظر گرفته می‌شود. با افزایش اهمیت قطب شمال در دستور کار استراتژیک قدرت‌های بزرگ، اهمیت گرینلند به عنوان بزرگترین جزیره‌ جهان و دروازه‌ای محوری به قطب شمال افزایش می‌یابد.

موقعیت جغرافیایی گرینلند دسترسی بی‌نظیری به کریدور‌های کشتیرانی قطب شمال فراهم می‌کند به طوری که سازمان بین‌المللی دریانوردی پیش‌بینی می‌کند با کاهش پوشش یخی تا سال ۲۰۳۰، ۱۵۰ درصد افزایش در ترافیک دریایی رخ دهد. در این زمینه گرینلند در حال تبدیل قطب شمال از یک حاشیه‌ دور و غیرقابل سکونت به یک صحنه‌ دریایی مرکزی است که در آن امنیت، کشتیرانی، شیلات، انرژی و پویایی آب و هوا با هم تلاقی می‌کنند و افتتاح خطوط دریایی قطب شمال را به یک واقعیت ژئوپلیتیکی قریب‌الوقوع تبدیل می‌کند که می‌توان در چند بعد اصلی بدان پرداخت:

بعد اول کنترل خطوط دریایی استراتژیک است که گرینلند به عنوان دروازه بین اقیانوس اطلس شمالی و اقیانوس منجمد شمالی، دسترسی به مسیر‌های کشتیرانی نوظهور قطب شمال مانند گذرگاه شمال غربی که در راستای خط ساحلی قسمت شمالی قاره آمریکای شمالی امتداد دارد و مسیر ترانس-قطب شمال (TSR) که مستقیماً از اقیانوس منجمد شمالی عبور می‌کند، را فراهم می‌آورد. بنادر و مراکز لجستیکی بالقوه آن می‌توانند به گره‌های حیاتی برای تجارت جهانی تبدیل شوند و نشان‌دهنده تغییر ساختاری از اتکا به شریان‌های دریایی سنتی مانند کانال سوئز یا کانال پاناما به سمت کریدور‌های جدید شمالی باشند. از این نظر کنترل بر گرینلند معادل نفوذ بر معماری آینده ناوبری و تجارت قطب شمال خواهد بود.

بعد دوم مربوط به گلوگاه‌های نظامی و امنیتی است که به نقش محوری گرینلند در چشم‌انداز امنیتی در حال تحول قطب شمال می‌پردازد. این منطقه در مجاورت شکاف GIUK - کریدور دریایی بین گرینلند، ایسلند و بریتانیا - قرار دارد که دریا‌های نروژ و شمال را از اقیانوس اطلس جدا می‌کند. این گلوگاه دریایی مدت‌هاست که به عنوان یک مرز استراتژیک حیاتی شناخته می‌شود و برای نظارت بر فعالیت زیردریایی‌های روسیه و تأمین امنیت مسیر‌های کشتیرانی اقیانوس اطلس شمالی ضروری است. برای ناتو، تسلط بر شکاف GIUK همچنان در دفاع فراآتلانتیکی حیاتی است و علاوه بر آن پایگاه هوایی پیتوفیک ایالات متحده که در سیستم‌های دفاع موشکی و هشدار اولیه ادغام شده است، نقش گرینلند را نه تنها به عنوان یک پایگاه قطبی، بلکه به عنوان خط مقدم دفاع دریایی و هوافضا در اقیانوس اطلس شمالی نیز تقویت می‌کند.

بُعد سوم اهمیت استراتژیک گرینلند مربوط به شیلات و امنیت غذایی است. تغییرات اقلیمی و ذوب شدن یخ‌های قطب شمال به ویژه در امتداد گذرگاه شمال غربی و مسیر ترانس قطبی، دسترسی به منابع دریایی که قبلاً غیرقابل دسترس بودند را فراهم می‌کند. با گرم شدن آب‌ها و حرکت ذخایر ماهی به سمت شمال، گرینلند به عنوان یک ابرقدرت بالقوه شیلات در حال ظهور است. دسترسی به این شیلات برای قدرت‌های بزرگ صرفاً یک فرصت تجاری نیست، بلکه با توجه به افزایش تقاضای جهانی می‌تواند به موضوعی مهم در ثبات اقتصادی و امنیت غذایی محسوب شود.

بُعد چهارم مربوط به پتانسیل عظیم معدنی و انرژی گرینلند است. تخمین زده می‌شود که گرینلند ۳۸.۵ میلیون تن عناصر خاکی کمیاب (REEs) در اختیار داشته باشد، در حالی که کل ذخایر سایر نقاط جهان ۱۲۰ میلیون تن است. این مواد معدنی برای توسعه فناوری‌های انرژی تجدیدپذیر، زیرساخت‌های دیجیتال و سیستم‌های دفاعی پیشرفته ضروری هستند و از این طریق توجه ژئوپلیتیکی قابل توجهی را به خود جلب می‌کنند. علاوه بر این بستر دریای گرینلند حاوی منابع هیدروکربنی است که می‌تواند الگو‌های آینده تأمین انرژی را تغییر دهد. یک مطالعه از سوی سازمان زمین‌شناسی دانمارک و گرینلند تخمین می‌زند که ۱۸ میلیارد بشکه نفت بدون ریسک در سواحل غربی گرینلند وجود دارد. کنترل بر مناطق دریایی گرینلند - که در منطقه اقتصادی انحصاری (EEZ) آن قرار دارد - حقوق انحصاری برای بهره‌برداری از این منابع را تضمین می‌کند و به دارنده آن در رقابت برای مواد اولیه حیاتی و جریان‌های انرژی، اهرم استراتژیک می‌دهد.

گرینلند با موقعیت جغرافیایی منحصر‌به‌فرد و منابع سرشار خود به طور فزاینده‌ای به عنوان یک بازیگر نوظهور در دیپلماسی قطب شمال شناخته می‌شود. تشدید رقابت در این منطقه منعکس کننده مبارزه گسترده‌تر قدرت‌های بزرگ برای نفوذ در حوزه‌ای است که می‌تواند به طور قاطع استراتژی جهانی قرن بیست و یکم را شکل دهد. برای ایالات متحده، گرینلند برای سیستم‌های هشدار موشکی و دفاع هوایی و همچنین دسترسی عملیاتی در سراسر اقیانوس اطلس شمالی ضروری است. واشنگتن به دنبال تثبیت سلطه خود با تقویت حضور نظامی است، در حالی که همزمان روابط دیپلماتیک خود را با گرینلند تقویت می‌کند تا از نفوذ رو به رشد روسیه یا چین جلوگیری کند.

چین که منافع خود را در گرینلند حول توسعه‌ی زیرساخت‌ها و دسترسی به مواد معدنی کمیاب شکل می‌دهد، خود را به عنوان شریکی برای نوسازی اقتصادی معرفی می‌کند. چین بزرگترین تولیدکننده عناصر خاکی کمیاب در جهان تلاش کرده است تا در پروژه‌های معدنی گرینلند سرمایه‌گذاری کند و این امر ایالات متحده و اتحادیه اروپا را که چنین اقداماتی را به عنوان اهرمی بر زنجیره‌های تأمین می‌بینند، نگران کرده است. در همین حال چین با ابتکار جاده ابریشم قطبی که در سال ۲۰۱۸ آغاز شده، به دنبال گسترش حضور خود در قطب شمال از طریق سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی بوده و نگرانی‌هایی را در پایتخت‌های غربی در مورد جاه‌طلبی‌های بلندمدت پکن ایجاد کرده است.

روسیه اگرچه حضور مستقیمی در گرینلند ندارد، اما به دنبال بهره‌برداری از اهمیت استراتژیک این جزیره از طریق قابلیت‌های نظامی و ژئوپلیتیکی گسترده‌تر خود در سراسر قطب شمال است. مسکو بزرگترین ناوگان یخ‌شکن‌های جهان - چه هسته‌ای و چه متعارف - را در اختیار دارد که امکان ناوبری در تمام طول سال را در امتداد مسیر دریای شمال فراهم می‌کند و دامنه عملیاتی بی‌نظیری را در آب‌های قطبی نشان می‌دهد. به موازات آن ناوگان شمالی روسیه که مقر آن در شبه جزیره کولا است، با زیردریایی‌های پیشرفته، بمب‌افکن‌های دوربرد و سیستم‌های ضد دسترسی تقویت شده است. این استقرار‌ها نه تنها برای ایمن‌سازی خط ساحلی و زیرساخت‌های انرژی قطب شمال روسیه بلکه برای به چالش کشیدن توانایی ناتو برای تسلط بر قطب شمال نیز مفید است.

اتحادیه‌ اروپا نیز تلاش دارد تا گرینلند را در استراتژی مواد معدنی حیاتی خود ادغام کند و در عین حال از ساختار‌های حاکمیت محلی حمایت کند. گرینلند نقش مهمی در استراتژی دفاعی شمالی ناتو به ویژه برای نظارت بر فعالیت زیردریایی‌های روسیه و تأمین امنیت خطوط ارتباطی دریایی اقیانوس اطلس ایفا می‌کند. نزدیکی آن به مسیر‌های آینده فراقطبی اهمیت استراتژیک آن را بیش از پیش تقویت می‌کند. انتظار می‌رود با ادامه عقب‌نشینی یخ ها، تردد کشتی‌ها از طریق این گذرگاه‌ها افزایش یابد و گرینلند را به عنوان یک قطب بالقوه برای مدیریت و لجستیک دریایی قطب شمال قرار دهد.

حاصل وابستگی متقابل پتانسیل‌های ژئوپلیتیک قطب شمال و منافع قدرت‌های بزرگ آن است که سرزمینی که در بخش عمده‌ای از تاریخ مدرن به عنوان یک صحنه فرعی دیده می‌شده و با تغییرات اقلیمی توانسته از وضعیت یک سرزمین دورافتاده به یک غنیمت استراتژیک ارتقا یابد، به فضایی مورد مناقشه برای کنشگری بازیگران جهانی تبدیل شود. گرینلند نیز قرار است در مرکز این کنشگری‌ها از سرزمینی که مدت‌ها یک صحنه پیرامونی در ژئوپلیتیک جهانی بوده، به محور استراتژیک جهانی تغییر یابد.

شهره پولاب- دکتری جغرافیای سیاسی و پژوهشگر روابط بین‌الملل

ارسال نظرات
آخرین اخبار