وقتی قرن بیست یکم به عنوان سده جدید آغاز شد، کشورهای جهان بر اساس یک قانون نانوشته به سمت همراهی و همگامی قدم برداشتند و چنان خود را در هم تندیدند که اتفاق قرن گذشته که سایه شوم جنگ را بر سر کشورها گسترانیده بود را از رهگذر این تنیدگی رفع کنند .
این اتفاق که به جهانی شدن ترجمه شد هرچند در آغازین سالهای سده جدید با یک بحران دیگر یعنی تروریسم مواجه شد و لشکر کشی ایالات متحده به منطقه خاورمیانه بار دیگر اذهان را به قرن گذشته و رفتار های حادث شده در آن سوق می داد اما همان قانون نانوشته که همچون شنلی بر سر ابنای بشر سایه انداخته بود علمای قوم را به سمت همراهی بیشتر تشویق کرد .
این تشویق در یک گزاره خلاصه و آن هم اقتصاد بود و ملل جهان به صرافت دریافته بودند آنچه قرن قبل را خانه مان سوز کرده بود تضاد منافع و رقابت منفی بود لذا بر اساس همین تجربه، نگاه مبتنی بر اقتصاد و سود برای همه، منجر به آن شد که جهان به سمت صلح پیش رود .
هرچند تضاد در نگاه ها صلح را تمام و کمال به ارمغان نیاورد اما در همین 17 سالی که از قرن جدید سپری شد، نشان داده که می توان بر اساس یک قاعده مشخص و آن هم اقتصاد بر دور یک میز نشست و منافع را به جای جبهه جنگ در دلار ها تقسیم کرد .
اگر در قرن گذشته تضادها به جز جبهه جنگ در جنگ های سرد بر اساس نحله های فکری متفاوت، کشور ها را در کشاکش سوسیالیزم و لیبرالیسم غرق کرده بود سده جدید میلادی همه یک نگرش در اقتصاد وآن هم اقتصاد بازار آزاد را پذیرفتند و با بر پایی سازمانهایی مانند تجارت جهانی بیش از پیش بر این نگرش صحه گذاشتند که اساس توزیع ثروت و سود در رقابت و عدم دخالت دولت ها نهفته است زیرا تجربه قرن قبل این را به جهان حقنه کرده بود که دخالت دولت ها یک سر به تضاد منافع خواهد انجامید و هنگامه ای که چین به عنوان یکی از ارکان بلوک شرق با تمسک به بازار آزاد و نگرش رهبرانش به رشد بی سابقه دست یافت همگان یافتند که بله آن چیزی که می تواند روابط را تنظیم کند تا همه بر سر یک سفره به سهم کافی و عادلانه ( نه برابر) دست یابند همان چیزیست که قرن ها قبل آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل به آن اشاره کرده و آن هم "دست نامرئی" بازار بود .
این عبارت هرچند مبتنی بر ادبیات دینی_اسطوره ای تبیین شده بود اما آنچه واضح بود صحت این ترکیب اضافی است زیرا در حالتی که دولت ها اجازه دهند تا اقتصاد و بازار خود روابط خویش را ترمیم و مشکلات را مرتفع کند و سهم دولت ها تنها سیاست گذاری باشد میتوان به نتیجه امیدوار بود .
از مزایای این در هم تنیدگی اقتصاد جهانی ، ایجاد بستر های تجارتی بود زیرا محصولات برساخته دست بشر با این نوع تفکر دیگر متعلق به کشور سازنده نیست و باید اجناس تولید شده شرق در غرب استفاده شود و البته بلعکس .
بر همین اساس آنچه بیش از پیش مورد وثوق از این انگاره قرار گرفت زیر ساخت ها به ویژه در بعد حمل و نقل بود و وقتی از تجارت و حمل و نقل سخن به میان آید با توجه به سهم شقوق حمل و نقلی خطوط کشتیرانی بر مصطبه خواهند نشست .
رشد روزافزون اقتصاد ها به خصوص در سه کشور شرق آسیا ( چین،کره جنوبی و ژاپن) و همچنین استحکام قوانین در اروپا حول یک قانون واحد اقتصادی ( اتحادیه اروپا) باعث شد همپای رشد تجارت، خطوط کشتیرانی دوران سرمستی را طی کنند و روند تا جایی پیش رفت که هر فرد ناصالح و نامتخصصی برای بهره مندی از شرایط رونق کشتیرانی رو به ابتیاع کشتی و شناور آورد تا جایی که تمام یارد های کشتی سازی با انباشت سفارش روبرو شوند .
آنچه بر اساس قاعده ریاضیاتی و البته تجربه بشر ثابت شده ، هرجا رشدی سرطانی اتفاق افتد و فواره به اوج رسد فرودی حادث خواهد شد و این فرود در دهه اول قرن حاضر به وقوع پیوست و سرمتی های بی حد در 2008 فاجعه به بار آورد .
تخلیه حباب اوراق مسکن در آمریکا و پایان سفته بازی در این اقتصاد مهم جهانی کافی بود تا جهانی که از طریق اقتصاد به هم متصل شده بود با بحران مواجه شود و به قول سعدی شاعر پارسی گو همین رخداد کافی بود تا " دگر عضو ها را نماند قرار "
اگر انگاره قرن جدید موجبات انتفاع عام را فراهم کرده بود، فجایع نیز به همان اندازه مشترک بود لذا تاثیر فروریزش اقتصاد آمریکا دومینو وار جهان را به ورطه یکی از بی سابقه ترین رکودهای تاریخ زیست بشر حداقل بعد از بحران طلا سوق داد .
اگر همپای رشد و تجارت را حمل و نقل بدانیم و حمل نقل را نیز در بعد تجارت جهانی، کشتیران ها ترجمه کنیم اولین سیبل تاثیر زیان، کشتیرانی ها بودند زیرا هم پای کاهش تجارت و تولید در اقصی نقاط جهان این شرکت های کشتیرانی و حمل و نقل دریایی بودند که با کاهش بار قابل حمل مواجه شدند و این در حالی بود که با توجه به شیب تند رشد اقتصادی در جهان، ظرفیت ها افزایش یافته بود و دو عامل دست به دست هم دادند تا شاخص ها بیش از پیش تب این بیمار را رو به بحران نشان دهند .
کاهش تقاضا در کنار افزایش عرضه عارضه ای را نصیب کشتیران های جهانی کرد که تا قبل از آن هیچگاه سراغ آن را در تاریخ فعالیت خود نداشته بودند لذا در یک تصویر تراژیک در بنادر کشتی هایی را می شد ملاحظه کرد که بدون مالک رها شده اند و یارد های کشتی سازی نیز با رکود وحشتناکی مواجه شدند .
کاهش نرخ بار و کرایه حمل هر دو دست به دست هم داد تا شرکت های کشتیرانی یکی پس از دیگری با بحران نقدینگی مواجه شوند و از آنجا که صنعت کشتیرانی به ذات یک فعالیت پر خرج محسوب می شود نتیجه شرایط جهانی بیش از پیش بر آنها تاثیر گذاشت .
تعدیل نیرو های پی در پی و حرکت به سوی ادغام اقدام عاجل بود اما هرچه در رفتار کشتیران ها حادث می شد تا زمانی که ساختارهای اقتصادی و تجارت بازتولید و برساخته نمی شد نتیجه ای را در بر نمی داشت و هنگامه ای که این رکود بالاخره به چین به عنوان اصلی ترین موتور تجارت جهانی رسید کشتیرانی ها خود را در حضیض دیدند و همه از نابودی این صنعت سخن به میان آوردند .
اژدهای زرد اما در پایان سال 2014 خود را بازیافت و با سرلوحه قراردادن برنامه بهره ور به سمت بهینه شدن اقتصاد قدم برداشت و غرب نیز بالاخره توانست برای بدهی های انباشت شده خود چاره ای یابد و بالاخره غول خفته بازار بار دیگر نمایه های رونق را نشان داد و دست نامرئی کرد آنچه باید انجام می داد .
دو سال پس از 2014 کافی بود تا اقتصاد جهان را مجاب کند که از رکود خارج شده و هنگامه ای که به اقتصاد کلاسیک نیز رجوع می کنیم همین عنوان برای رونق کافیست که اگر دو سال پیاپی اقتصاد رنگ رشد به خود بیند گویی از رکود خارج شده است .
هرچند سال 2016 جهان بار دیگر دستاورد سده اخیر خود را با خروج بریتانیا از اروپا و انتخاب ترامپ در آمریکا در خطر دید زیرا اولی بر خلاف قواعد همکاری اروپا و دومی داد نگاه به درون را سر می داد و هر دو محصول پوپولیسم بودند که ساخته قرن قبل بود و با این همانی تاریخی ای رفتار، وحشت جنگ بار دیگر به تن و بدن ابنای بشر جاری شد اما مقاومت جهانی بار دیگر توانست با تردید به راه خود ادامه دهد و همواره هوشیارانه به این دو پدیده نا میمون نظاره کند .
نتیجه رشد اقتصادی در سه سال قبل در 2017 بالاخره نتیجه داد و در حالی که گزارشات سازمان های بین المللی نوید رشدی در حدود 3.7 درصد برای جهان را می دهد نمایه هایی از رونق نیز در همراه تجارت یعنی کشتیرانی ها نیز نمایان شد .
افزایش شاخص BDI هم پای با افزایش تولید فولاد چین اتفاقی بود که بیانگر بازتولید رفتار مبتنی بر جهانی شدن تلقی می شود و همچنین افزایش در شاخص هورابینسون در حمل و نقل کانتینر در سه ماهه سوم سال جاری خبر های مثبت را تکمیل کرد .
افزایش تجارت در شرق جهان و تولیدات روز افزون کشور هایی چون آلمان و تعریض کانال پاناما همه و همه دست به دست هم دادند که تلخی ورشکستگی شرکت هایی چون هانجین در کام کشتیران ها کمی التیام یابد و با کمی محافظه کاری امیدوار آینده شوند.
اما رفتارها اینبار متفاوت از انگاره قبل تبیین شد و اگر در زمانه قبلی رونق، کشتیرانها با سرمستی و رقابت منفی در حال جدال بودند در این دور با تاسی از اقتصاد جهان به سمت همکاری و ایجاد اتحاد ها پیش رفتند و ادغام ها هرچند در نمایه تلخ بود اما نتیجه آن شگفت انگیز شد.
امروز افزایش معنی دار و البته معقول سفارشات ساخت به یارد های کشتی سازی هم پای رشد اقتصاد جهانی و بهینه و بهره ور شدن شرکت های کشتیران نشانگر و بیانگر آن است که این بنگاه های اقتصادی هرچند در وجودشان همچنان ترس از رکود نهفته است اما همین رفتار بیانگر آن است که بذر امید بار دیگر در حال جوانه زدن در این صنعت حیاتی است و باز سازی شرایط خبر از آن می دهد که " دست نامرئی" بازار در حال انجام درست کار خود است .
امیرفلاح
روزنامه نگار