روز جهانی کار و کارگر گرامی باد

      
اکونومیست تحلیل کرد:

قدرت آمریکا؛ ضروری یا ناکارآمد؟

قدرت آمریکا؛ ضروری یا ناکارآمد؟
هفته نامه اکونومیست در سرمقاله شماره ۲۸ اکتبر با عنوان " آزمون آمریکا "، به تحولات اخیر در جهان و به خصوص خاورمیانه پرداخته و یک پرسش مطرح کرده است: آیا قدرت آمریکایی ضروری است یا بیهوده؟
کد خبر: ۹۷۴۰۰

به گزارش مانا، در حالی که سربازان اسرائیل در انتظار فرمان حمله زمینی به غزه هستند، دو ناو هواپیمابر نیروی دریایی ایالات متحده برای حمایت از اسرائیل اعزام شده‌اند. وظیفه این ناو‌ها این است که حزب الله و حامیان آن را از گشودن جبهه دوم در سراسر مرز لبنان باز دارند. هیچ کشور دیگری نمی‌تواند این کار را انجام دهد. این ناو‌ها نشان دهنده قدرت آمریکا در دوره‌ای هستند که بیشتر جهان معتقدند قدرت آمریکا رو به افول است. ماه‌های آینده این دیدگاه را محک خواهد زد.  

در ۲۰ اکتبر، رئیس جمهور جو بایدن، حمله حماس به اسرائیل را " یک نقطه عطف" نامید. وی درباره لزوم دفع حملات حماس و همچنین تجاوز روسیه به اوکراین هشدار داد.   با این حال همه چیز حتی خطرناک‌تر از آن چیزی است که آقای بایدن اظهار می‌کند. در خارج از ایالات متحده، آمریکا با جهانی پیچیده و متخاصم روبرو است. آمریکا برای اولین بار از زمان رکود اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۷۰ میلادی، با یک اپوزیسیون جدی و سازمان‌یافته به رهبری چین روبه‌روست. در داخل آمریکا، سیاست، هم دچار ناکارآمدی و هم گرفتار حزب جمهوری‌خواه انزواطلب است. این لحظه نه تنها وضعیت اسرائیل و خاورمیانه بلکه آمریکا و جهان را مشخص خواهد کرد.

سه تهدید خارجی
تهدید خارجی سه بخش دارد. تهدید اول، هرج و مرجی است که در سراسر خاورمیانه و در اوکراین گسترش یافته است. تهاجم‌ها و بی‌ثباتی منابع سیاسی، مالی و نظامی آمریکا را تحلیل می‌برد. اگر روسیه راه خود را در اوکراین پیدا کند، درگیری در اروپا نیز گسترش خواهد یافت. خونریزی و کشتار می‌تواند مردم را در خاورمیانه رادیکال کند و آن‌ها را علیه دولت‌هایشان برانگیزد.

تهدید دوم پیچیدگی است. گروهی از کشورها، از جمله هند و عربستان سعودی، به طور فزاینده‌ای سیاست‌های تعاملی را در پیش گرفته‌اند و به شدت به دنبال منافع خود هستند. برخلاف برخی از کشور‌ها از جمله روسیه، چنین کشور‌هایی خواهان هرج و مرج نیستند، اما از واشنگتن هم دستور نمی‌گیرند. برای آمریکا، این شرایط، ابرقدرت بودن را سخت‌تر می‌کند. به عنوان مثال، به بازی‌های ترکیه بر سر عضویت سوئد در ناتو نگاه کنید البته ظاهراً این موضوع این هفته پس از ۱۷ ماه کشمکش خسته کننده حل شد.

سومین تهدید بزرگترین است. چین جاه‌طلب به دنبال آن است تا جایگزینی برای ارزش‌های مندرج در نهاد‌های جهانی ایجاد کند. چین مفاهیمی مانند دموکراسی، آزادی و حقوق بشر را به گونه‌ای بازتفسیر می‌کند که ترجیحات خود برای توسعه را بر آزادی فردی و همچنین حاکمیت ملی بر ارزش‌های جهانی انطباق دهد.

تهدید‌های داخلی ایالات متحده
این تهدید‌های خارجی توسط سیاست داخلی در واشنگتن بزرگتر و جدی‌تر می‌شوند. سیاستمداران جمهوری‌خواه در حال بازگشت به انزواگرایی در تجارت و امور خارجه هستند؛ درست همانطور که این حزب قبل از جنگ جهانی دوم به شدت انزواطلب بود. این موضوع حتی از دونالد ترامپ فراتر می‌رود و این سوال اساسی را مطرح می‌کند که آیا اگر یکی از جناح‌های ایالات متحده به تماما مفهوم مسئولیت‌های جهانی را رد کند، آمریکا می‌تواند به عنوان یک ابرقدرت عمل کند؟ به یاد داشته باشید که در نهایت حمله به پرل هاربر باعث شد تا آمریکا در سال ۱۹۴۱ وارد جنگ جهانی دوم شود.

برای اینکه ببینید این موضوع چگونه می‌تواند به منافع آمریکا آسیب برساند، اوکراین را در نظر بگیرید: جمهوری‌خواهان تندرو تحت عنوان «MAGA»، می‌خواهند عرضه سلاح و پول را متوقف کنند. اما این اصلا منطقی نیست. این جنگ فرصتی را برای آمریکا فراهم می‌کند تا بدون اینکه نیرو‌های خود را در معرض خطر قرار دهد، زهر ولادیمیر پوتین را بکشد و چین را از حمله به تایوان باز دارد. در مقابل، ترک اوکراین باعث حمله روسیه به ناتو می‌شود که به قیمت جان و پول بسیار بیشتر تمام می‌شود و به دوست و دشمن نشان می‌دهد که آمریکا دیگر متحد قابل اعتمادی نیست.  

قدرت نظامی، اقتصاد و دیپلماسی؛ نقاط قوت ایالات متحده
همه این تهدید‌ها موانع بزرگی هستند. با این حال، آمریکا نقاط قوت قابل‌توجهی دارد. اولین مورد، وزن نظامی آن است. این کشور نه تنها این دو ناو هواپیمابر را در خاورمیانه مستقر کرده است، بلکه به اسراییل نیز – درست مانند اوکراین - تسلیحات، اطلاعات و تخصص می‌رساند. چین به سرعت بودجه خود را برای ارتش آزادی‌بخش خلق افزایش داده است، اما بر اساس نرخ ارز بازار، آمریکا همچنان در سال گذشته به اندازه مجموع ده کشور بعدی رده‌بندی که بیشتر آن‌ها متحدان ایالات متحده هستند، برای دفاع هزینه کرده است.

وزن اقتصادی آمریکا نیز چشمگیر است. این کشور با یک بیستم جمعیت جهان، یک چهارم تولید جهان را در اختیار دارد و علیرغم رشد چین، این سهم در چهار دهه گذشته بدون تغییر باقی مانده است. اکونومیست نوشته است اگرچه این نشریه نگران ناکارآمدی و حمایت‌گرایی خزنده سیاست صنعتی آقای بایدن است، اما در قوه تکنولوژی و پویایی آمریکا تردیدی ندارد به‌ویژه وقتی در مقابل چین قرار می‌گیرد. همانطور که آشکار است در چین هدف رشد اقتصادی تابع هدف حداکثر کردن کنترل حزب کمونیست شده است.

یکی دیگر از نقاط قوت آمریکا که دست کم گرفته شده است، دیپلماسی آن است. جنگ در اوکراین ارزش ناتو را ثابت کرده است. در آسیا، آمریکا پیمان آکوس را ایجاد کرده و روابط خود را با بسیاری از کشور‌ها از جمله ژاپن، فیلیپین و کره جنوبی تقویت کرده است. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا، این هفته در نشریه فارن افرز توضیح داد که چگونه کشور‌هایی که به دنبال منافع خود هستند، همچنان می‌توانند شرکایی اساسی باشند. مثلا علیرغم تلاش هند برای باقی ماندن خارج از هر اتحادی، این کشور بخشی از طرح‌های آمریکا برای ایجاد امنیت در آسیا است.

نیروی گریز از مرکز
این وضعیت به کجا می‌رسد؟ برخی می‌گویند که یک ابرقدرت سالخورده، پس از نزدیک به ۱۵ سال تلاش برای خروج خاورمیانه، بار دیگر به این منطقه بازگردانده می‌شود. با این حال، این بحران به اندازه جنگ‌های افغانستان و عراق تمام عیار نیست.

فرمول آقای بایدن بهتر است: این وضعیت واقعا یک نقطه عطف و در حقیقت آزمونی است که نشان می‌دهد آیا آمریکا می‌تواند خود را با دنیای پیچیده‌تر و تهدیدکننده‌تر سازگار کند یا خیر. این کشور هنوز چیز‌های زیادی برای ارائه دارد، به خصوص اگر با متحدان خود برای افزایش امنیت کار کند و در‌های تجارت را باز نگه دارد. ارزش‌های آن، هر چند ناقص محقق شوند، همچنان مردم را از سرتاسر کره زمین جذب می‌کنند، کاری که کمونیسم چینی نمی‌تواند آن را انجام دهد. اگر آقای بایدن در مدیریت بحران غزه موفق شود، برای آمریکا، برای خاورمیانه و برای جهان خوب خواهد بود.  

ارسال نظرات
آخرین اخبار