سایمون سینک در کتاب رهبران آخر غذا میخورند، ویژگیهای لازم برای تبدیل شدن به یک مدیر موفق را شرح میدهد. او بیان میکند که چگونه یک مدیر میتواند روحیۀ همکاری را در تیم خود افزایش دهد و به این ترتیب مسیر پیشرفت را با سرعت بیشتری طی کند. گفتنی است این اثر نامزد بهترین جایزه گودریدز بوده است.
درباره کتاب
هنگامی که تفنگداران دریایی مشغول خوردن غذا میشوند، اولین گروهی که غذا میخورند، کم سابقهترین سربازان هستند. سپس مقاماتی با ردۀ بالاتر و درنهایت رهبران غذای خود را تحویل میگیرند. اگر غذا به اندازه کافی نباشد، این رهبران هستند که گرسنه میمانند نه کمسابقهها. وقتی این صحنه را مشاهده میکنید، متوجه میشوید که این یک قانون نیست و تفنگداران دریایی به انتخاب خودشان اینگونه عمل میکنند. در این عمل ساده نوعی نگاه ویژه به جایگاه رهبری وجود دارد. از رهبران انتظار میرود که آخر غذا بخورند؛ چرا که یک فرد زمانی به رهبری واقعی تبدیل میشود که نیاز دیگران برایش در اولویت باشد. رهبران بزرگ برای کسانی که هدایتشان میکنند، ارزش قائل هستند و به این نکته توجه دارند که ارزش واقعی رهبری در صرف نظر کردن از منافع شخصی است. سایمون سینک (Simon Sinek) با درک این موضوع که چرا عملکرد سازمانها متفاوت است و برخی سازمانها بهتر عمل میکنند، به شرح دلایلی که جایگاه هدایتکننده را به چالش میکشند میپردازد. به عقیده او، فقط شناخت سازمان کافی نیست، باید نیروهای تحت فرمان را شناخت. به بیان دیگر، اینکه یک رهبر مهارت رهبری داشته باشد کافی نیست، بلکه رهبران خوب باید افرادی که مسئولیت هدایتشان را برعهده دارند، ارزشمند بدانند. هدف هدایتکنندگان واقعی تحمیل هزینه به دیگران برای رسیدن به منافع شخصی نیست، آنها مراقب نفرات تحت فرمانشان هستند و نیازهای آنها را بر هر چیزی مقدم میدانند.
سایمون در کتاب رهبران آخر غذا میخورند (Leaders Eat Last) که در سال 2014 نامزد جایزۀ گودریدز شده است، نشان میدهد که قدرت و استمرار موفقیت یک شرکت یا سازمان به خاطر کیفیت محصولات یا خدماتی که ارائه میکند نیست، بلکه نتیجۀ هماهنگیای است که بین افرادش برقرار شده. در برخی تیمها به قدری اعتماد و هماهنگی وجود دارد که افراد حاضرند جانشان را برای سایر اعضای تیم به خطر بیندازند! این وظیفه رهبر است که مطمئن شود هرکس سرجای خودش قرار دارد و وظیفهاش را به درستی انجام میدهد. نابغه به نظر رسیدن افرادی که در رأس هستند، ناشی از فوقالعاده بودن افرادی است که کارشان را به نحو احسن انجام میدهند.
این کتاب میتواند برای کسانی که به مباحث رهبری و مدیریت تیم علاقهمند هستند مفید باشد. کلیه صاحبان کسبوکار، مدیران ارشد و میانی، کارکنان شرکتها و کسانی که مسئولیت یک تیم را بر عهده دارند، میتوانند از کتاب رهبران آخر غذا میخوردند استفاده کنند. به طور کلی، اگر برای شما هم این سوال ایجاد شده که چرا برخی از گروهها قادر به همکاری با یکدیگر هستند و برخی نه، این کتاب برایتان پرفایده خواهد بود.
در بخشی از کتاب رهبران آخر غذا میخورند میخوانیم
انسان موجودی است که برای کار و زندگی در شرایطی با امکان دسترسی به منابع محدود آفریده شده است. بنابراین، دسترسی بیش از اندازه به منابع بر رفتار ما تأثیر منفی خواهد داشت. ما به مدت 40,000 سال در شرایط اقتصادی بخور و نمیر زندگی کردهایم. بهندرت دارایی ما بیش از حد مورد نیاز بوده است. از زمانی که برای اولین بار از شکارچیان و گردآورندگان آذوقه به کشاورز تبدیل شدیم فقط 10,000 سال میگذرد. در واقع در این برهه از زمان شرایط اقتصادی زندگی ما رو به بهبود گذاشت و برای گذران زندگی به امکاناتی بیش از حد نیاز دسترسی پیدا کردیم. چون میتوانستیم محصولاتی بیش از حد نیاز خود تولید کنیم، امکان گسترش جامعه و افزایش جمعیت آن به بیش از 150 نفر میسر شد.
توانستیم از داراییهای مازاد خود برای دادوستد با دیگران استفاده کنیم و بیشتر از حد معقول دورههای پیشین هزینه و حتی ولخرجی کنیم. استطاعت برخورداری از خدمات ارتشی منظم و دائمی را داشتیم و همچنین توانستیم از وجود قشرهای اندیشمند و حاکم بهرهمند شویم.
هرگاه زندگی گروهی از مردم به گونهای متحول شود که به جای زندگی با حداقل امکانات بتوانند در وفور نعمت زندگی کنند و به طبقۀ حاکم اجتماع راه یابند، این قشر ثروتمند و پردرآمد تا آخرین حد ممکن میکوشد برای تحقق اهدافش افکار عمومی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. این سؤال پیش میآید که آیا درآمد مازاد خود را به تأثیرگذاری بر تغییری اختصاص میدهند که برای جامعه مفید است یا برای ایجاد تغییراتی که منجر به نفع و سود شخصی میشود از آن استفاده میکنند؟
تعجبی ندارد که ثروتمندترین شرکتها به منظور تصویب (یا رد) قوانین متناسب با منافع خود، برای جلب رأی قانونگذاران تلاش زیادی میکنند. آنها منابع بیشتری برای استفاده، محافظت و ذخیرهسازی در اختیار دارند و اگر این منابع بهدرستی مدیریت نشود، احتمال بروز عدم توازن در فرهنگ این قبیل سازمانها زیاد است.
من نتیجۀ این عدم توازن را «ثروت ویرانگر» مینامم. این نتیجۀ از میان رفتن تعادل میان فعالیتهای خودخواهانه و فعالیتهای فداکارانه است. با غالب شدن رفتار دوپامینمحور، ابراز رفتار حمایتی ناشی از جریان سایر مواد شیمیایی در سطح جامعه کاهش مییابد.