نیمه شب 23 تیرماه سال 94 یک روز عادی در تاریخ جهان نیست، این تاریخ، روزی است که بزرگترین چالش بین المللی بر سر مسئله ای، بدون جنگ، خمپاره و مرگ به پایان رسید، در این روز مناقشه ای به بلندای 13 سال با گفت وگو که امری "خارج از دستور" در دنیای نوین بود پایان یافت!
مناقشه برنامه هسته ای ایران بیش از 13 سال سایه اش را بر روابط ایران با دیگر نقاط جهان افکنده بود. تغییر رویکردها در دول مختلف درگیر باعث شد این گره نامربوط روابط بین الملل، روزبه روز ناگسستنی تر، کورتر و با بهانه های واهی از نتیجه دورتر شود.
صبح 25 خرداد 92 اما روز دیگری در ایران طلوع کرد. در این روز مردی با آرای بیش از 18 میلیون ایرانی بر صندلی ریاست ساختمان پاستور تکیه زد که با شعار رفع توطئه و تحریم علیه ایران، رئیس جمهور شد و اتفاقاً یکی از مطالبات رأی دهندگان حل موضوع هسته ای بود زیرا از یکسو ملت مقاوم و صبور ایران خواستار حفظ دستاورد هسته ای و اعتلای علمی بودند و از سوی دیگر خواستار پایان یافتن تحریمها، زیرا زندگی و مشاغلشان را هدف گرفته بود.
حسن روحانی در اولین رویکرد خود برای پیش رفت در این امر، گفت وگوها را که روزگاری خود مسئول آن بود از شورای امنیت ملی خارج و به وزارت امور خارجه سپرد تا با این رفتار، دو نتیجه را در داخل و خارج مخابره کند و آن اینکه اولاً این مسئله رویکردی امنیتی ندارد؛ هرچند اتفاقی ملی است اما باید در امور خارجه و رفتاری دیپلماتیک تعریف شود و در وهله دوم نشان دهد برای حل مناقشهای سیاسی رفتاری مبتنی بر رویکرد حقوقی - سیاسی از نوع امور خارجه نیاز است.
اما فارغ از تمام موضوعات و آنچه در شعار انتخاباتی روحانی برای ریاست جمهوری نهفته بود "چرخش سانتریفیوژ همزمان با چرخش اقتصاد" بود که اهمیت ابعاد اقتصادی این مناقشه را بیش ازپیش نمایان می کرد.
اعوجاج و بی انضباطی اقتصادی داخلی از یک سو و تحریم های ظالمانه که برخلاف ادعای دول غربی زندگی مردم را هدف گرفته بود عزم دولت را برای سامان بخشیدن بیشتر جزم می کرد و پشتوانه رأی مردمی و حمایت سران ارشد نظام نشان داد که فارغ از جناح بندی های سیاسی، مدیریت کلان نظام به این نتیجه رسیده است که باید این مناقشه به عنوان نماد مقاومت مردم و البته اختلاف های بین المللی با سرانجامی مطلوب و البته مبتنی بر صلح پایان یابد.
با اعتماد رهبری، رویکرد تیم جدید از "مذاکره برای مذاکره " که در دوره قبل حادث شده بود به "مذاکره برای نتیجه طبق یک زمانبندی مشخص و کوتاه " تعریف شد و آنجا بود که از رئیس جمهور تا وزیر امور خارجه صحبت از مذاکرات برد - برد و همچنین گفت وگو با حاصل جمع مثبت سخن به میان آوردند.
اما آنچه بیش از حد مردم را در جریان اخبار مذاکرات حساس و دقیق کرد جدای از نتیجه که مهم بود در یک عبارت خلاصه شد و آن "رفع تحریمها" بود.
اما به واقع تحریمها چگونه توانست تا این حد در ادبیات داخلی مهم تلقی شود؟
تحریم
سال 1386 کشورهای غربی با محوریت آمریکا که دشمنی اش با جمهوری اسلامی ایران و ملت شریف ایران پس از 36 سال بر همگان عیان است، با ادعاهای واهی و با این عنوان که برنامه هسته ای ایران غیر صلح آمیز است شروع به ایجاد محدودیته ایی در مراودات اقتصادی کشورمان کرد.
در حالی کشورهای غربی شروع به تحریم تمام مجاری اقتصادی و مالی کشور کردند که ادله ای خارج از اصول را اقامه می کردند زیرا مقام معظم رهبری در فتوایی تاریخی "ساخت، اشاعه و استفاده از سلاح کشتارجمعی" را "حرام " اعلام کرده بودند و این به معنی آن است که جدای از بحث سیاسی، ماهیت برنامه صلح آمیز ایران با این فتوا توسط یک مرجع دینی رنگ و بوی دینی – اسلامی نیز به خود گرفت و دولتمردان ایران با تأسی از این حکم همواره حقانیت و صلح آمیز بودن برنامه کشورمان را با افکار عمومی جهان در میان می گذاشتند.
کشورهای غربی ابتدا محدودیتهایی در فروش نفت ایران به وجود آوردند و در ادامه با جلوگیری از مراوده مالی کشورهای جهان با ایران، عملاً کشور را در تنگنای مالی هم از جهت دسترسی به اموال خود و هم در دریافت پول فروش محصولات روبرو کردند.
برنامه تحریمی روزبه روز بر ابعادش اضافه می شد تا جایی که حسن روحانی در گفت وگوی زنده خود در مردادماه 95 با مردم بیان داشت: " برنامه طرف غربی برای دشمنی این بود که هر ماه فروش نفت ایران را 20 درصد کاهش دهد"
این در حالی است که فروش نفت ایران به زیر یک میلیون بشکه در روز رسیده و همچنین در بخش صادرات و واردات با تحریم شرکتهایی همچون کشتیرانی عملاً و برخلاف ادعای طرف غربی تنگنا بر سر زندگی مردم به وجود آمده بود.
البته ایجاد دست اندازی بر سر راه تجارت با ایران، برای کشورهای دیگر نیز مشکلاتی به وجود آورد مخصوصاً در بعد انرژی کشورهای شرق آسیا و برخی کشورهای اروپایی متحمل فشارهای زیادی شدند که امریکا به عنوان معمار تحریم ها مجبور به ایجاد استثناهایی در این امر برای برخی کشورها شد.
تغییر
دنیا به مثابه یک کل واحد پس از جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسید که بدون تمام کشورهای جهان نمی تواند نظمی درست را بر مصطبه نشاند لذا هر چند تحریم ها فشاری روزافزون بر اقتصاد ایران وارد می کرد اما نبود کشور مهمی در بعد استراتژیک و البته انرژی در جهان خود موجبات دست اندازهایی را برای جهانیان ایجاد کرده بود.
هرچه شرایط پیش میرفت نیاز به گفت وگو در دو سمت مناقشه بیشتر حس می شد و اوجگیری دوباره گروهکهای تروریستی از پس بهار عربی بیش ازپیش نیاز به ایران را پر رنگ میکرد.
تغییر رویکرد در دو سوی میز فرصت مغتنمی بود، از یک سو رئیس جمهور دموکرات آمریکا پس از سالها ادبیات خصمانه کشورش را کمی تلطیف کرد و از سوی دیگر نگاه در سیاست اجرایی ایران متفاوت شده بود و روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران در اولین حضور خود در سازمان ملل سخن از درک متقابل و پیش به سوی جهانی عاری از سلاح اتمی و کشتارجمعی بر زبان آورد که با استقبال جامعه جهانی روبرو شد.
پشتوانه مردمی دولت جدید و ایجاد انضباط و ثبات نسبی در اقتصاد کشور باعث شد پشتوانه دولت برای مذاکرات هر روز قویتر شود و این انضباط آنقدر پررنگ شد که برای اولین بار پس از سه سال صندوق بین المللی پول، رشد اقتصادی ایران را مثبت اعلام کرد و پیشبینی آیندهای روشن برای اقتصاد ایران متصور شد.
بر همین اساس و برای اولین بار پس از 37 سال دول ایران و آمریکا در سطح وزیر امورخارجه در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به گفت وگو پرداختند و بر سر برنامه هسته ای به مذاکره نشستند.
گفت وگو جان کری با محمدجواد ظریف آغاز یک ماراتن طاقت فرسا بود که امروز آن را به برجام می شناسیم.
برجام حاصل گفت وگوی ایران با 6 قدرت جهانی طی دو سال است که بر طبق آن تمام تحریم ها و قطعنامه های بین المللی علیه ایران برچیده شده و در عوض ایران غنی سازی هسته ای خود را تا سطح پنج درصد کاهش داده و از توسعه و ایجاد پلوتونیوم دست خواهد کشید.
نیم شب 24 تیرماه 1394 هنگامی که فدریکا موگیرینی به عنوان مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا و هماهنگ کننده دول خارجی و محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امورخارجه و مسئول مذاکرات ایران مقابل دوربین ها قرار گرفتند تا از دستاورد مهم دیپلماسی پرده بردارند، ظریف نطق تاریخ ساز خود را این گونه آغاز کرد: " امروز یک روز تاریخی است".
لغو تحریمها
از این روز بر اساس یک زمانبندی 6 ماه دو طرف متعهد شدند تا به وظایف خود عمل کرده و به تعهدات خود برای اجرای مفاد برجام عمل کنند بر همین اساس نظام تحریمها در اواسط دی ماه فروریخت.
فروریزی نظام تحریمها دو دستاورد مهم در بعد اقتصادی برای کشور داشت از یک سو دولت و شرکتهای داخلی را که به موجب تحریمها بخشی از اموالشان بلوکه شده بود به داراییهای خود دسترسی پیدا کردند و توانستند آزادانه با شرکتها و کشورهای دیگر برای توسعه روابط گفتوگو و معاهده امضا کنند و از سوی دیگر بزرگترین ریسک سیستماتیک سیاسی بر روی اقتصاد برطرف شد.
رفع بزرگترین ریسک سیتماتیک سیاسی برای اقتصاد داخلی به این معنی است که شرکتها و صنایع داخلی می توانند بدون ترس از تحریم و یا جریمه به مبادله پردازند و همچنین برای مبادلات خود هزینه کمتر و آنچه عرف تجارت است را پرداخت کنند.
از سوی دیگر رفع ریسک سیستماتیک باعث شد محرک خوبی در بازارهای متشکل داخلی ایجاد شود، از یک سو به موجب کاهش چشمگیر تورم که از دستاوردهای مهم دولت بود بانکها نرخ سود خود را کاهش دادند که این باعث تزریق نقدینگی به سمت تولید بود و پول از پارکینگ بانک و انجماد به میعان تولید کمک کرد البته این مهم در حالی به دست آمد که شرکتهای بزرگ داخلی که بزرگترین بدهکاران بانکها بودند و به نوعی منابع بانکها را به گروگان گرفته بودند توانستند بخشی از بدهی خود را به نظام پولی کشور پرداخت کنند و بانکها نیز توانستند از این فرصت برای ترمیم خود استفاده کنند.
از سوی دیگر با ایجاد فرصت برای تجارت با دیگر کشورها و توسعه دانشمحور صنایع با استفاده از منابع و دستاوردهای روز دنیا و همچنین جذاب شدن صنایع باعث شد بورس تهران که بیسابقه ترین رکود خود را تجربه میکرد از خواب بیدار شده و در کمتر از سه ماه بیسابقه ترین رشد و شکوفایی را نصیب سهامداران خود کند و تا جایی پیش رفت که زیان 20 درصدی 10 ماهه سال 94 را با سود 25 درصدی در پایان سال به اتمام رساند.
شکوفایی در بورس تا جایی برای سرمایه گذاران پیش رفت که با هر رفت و آمد اقتصادی بر حجم و ارزش تالار حافظ بیش ازپیش افزوده می شد و صنایعی مانند گروه خودرو تا 250 درصد رشد و همچنین در گروه حمل ونقلی با افزایش تأمین مالی 10 هزار میلیارد تومانی مواجه شدند.
اما شاید مهمترین نمود لغو تحریمها برای اقتصاد کشور، در دو بُعد معنا یافت. اول افزایش فروش نفت به عنوان پایه اقتصاد کشور و دوم توسعه بحث حمل ونقل به خصوص در بعد دریایی و این جایی مهم میشود که هر دوی این موارد در صدر تحریمها بودند یعنی نفت به عنوان شاهرگ مالی دولت و دوم حملونقل دریایی به عنوان شاهرگ تجارت ایران!
با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید وزیری بر صندلی ساختمان خیابان طالقانی تکیه زد که سابقه طولانی در مدیریت انرژی ایران داشت و تجربه سالیان گذشته اش در وزارت نفت از او چهرهای بینالمللی ساخته بود. نظام تحریمها که فروریخت بیژن زنگنه که غرب به عنوان وزیر امور خارجه دوم ملقبش کرده است با استفاده از عقلای وزارت نفت به سرعت تولید را افزایش داد و در گفت وگوهای مختلف و به خصوص در اوپک سخن از بازپسگیری سهم خود از بازار به میان آورد.
این بازگشت در زمانی رخ داد که قیمت نفت بیسابقه ترین ریزش خود را از بحران مالی سال 2008 به این سو تجربه می کرد و بازگشت ایران به عنوان عضو پنج کشور بزرگ تولیدکننده و دارای ذخایر نفت و گاز باعث کاهش بیشتر قیمت نفت میشد اما بازپس گیری بازار نفت کشور از یک سو برای منافع اقتصادی بود اما از سوی دیگر بعدی استراتژیک برای کشور داشت.
بیژن زنگنه و معاونانش با حمایت قاطع دولت توانستند در کمتر از سه ماه فروش نفت کشور را از 900 هزار بشکه در روز به 2.5 میلیون بشکه در روز برساند و جالب آن است که دشمنی های کشورهایی چون عربستان نیز با فراست زنگنه و تیمش خنثی شده و البته قیمت نفت نیز به ساحل آرام حدود 40 دلار رسید.
افزایش فروش نفت و توانایی دریافت پول آن تا جایی برای دولت مهم است که بدانیم دولت روحانی در سه سالی که سکان هدایت مدیریت اجرایی کشور را در دست گرفته به طور میانگین سالی 40 میلیارد دلار بیشتر عایدی فروش نفت نداشته و افزایش فروش و ثبات در قیمت باعث شد چشم انداز خوبی برای دولت به وجود آید. هرچند دولت یازدهم برای اولین بار در 50 سال اخیر بودجه سالانه خود را با کمترین وابستگی به نفت بسته بود.
در گزینه دوم باید به حمل ونقل به عنوان شاهرگ تجارت کشور اشاره کرد. حملونقل در جهان تا جایی مهم تلقی میشود که بر طبق دادههای بانک جهانی 11.5 درصد از درآمد جهانی را به خود اختصاص می دهد و همچنین گفتن این جمله خارج از لطف نیست که بیش از 90 درصد مواد وارده و خارجه از کشور از طریق مجاری حمل ونقلی به خصوص دریایی صورت می گیرد.
دولت برای فعال کردن دوباره این بخش که در تحریمها دچار فرسودگی و مشکل شده بود ابتدا با انعقاد قراردادی با کشورهایی چون چین و فرانسه در صدد رفع نواقص حمل ونقل ریلی برآمد.
در پله دوم به فکر نوسازی ناوگان فرسوده هوایی افتاد که از سال 57 به موجب تحریمهای آمریکا نوسازی نشده بود بنابراین در سفر رئیس جمهور به فرانسه 118 فروند هواپیما از شرکت ایرباس خریداری شد.
اما مهمترین بخش حمل ونقل کشور؛ حمل ونقل دریایی با یک جابه جایی شروع تغییراتش را آغاز کرد.
در پنج شهریورماه سال 94 سکان بزرگترین ناوگان حمل ونقل دریایی خاورمیانه با تغییراتی مواجه شد. محمد سعیدی که خود یک دیپلمات برجسته و آشنا به قواعد بین الملل است در حالی جای محمدحسین داجمر را پس از 10 سال گرفت که تحریمها باعث کاهش فعالیت در ناوگان دریایی ایران شده بود.
در روزگاری که زبان دیپلماسی به خصوص در اقتصاد بیش ازپیش احساس می شد تغییر رویکرد در مدیریت کلان کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران نشان از عزم راسخ حاکمیت در بازپس گیری سهم خود از جهان از یک سو و همچنین تسریع در تجارت از سوی دیگر بود.
با تغییرات به وجود آمده و رفع تحریمها کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران توانست با سرعتی باورنکردنی مشکل بیمهای خود را برطرف کند زیرا به موجب تحریمهای بین المللی هیچ بیمه گذاری اجازه بیمه کردن کشتیهای ایرانی را نداشت و همین امر باعث کاهش چشمگیر درآمدهای کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران شده بود. گفت وگوهای منسجم با بیمه گران بینالمللی به خصوص کلوپ P&I باعث شد اولین مشکل بر سر راه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران مرتفع شود، در قدم بعدی کشتیرانی برای بازسازی نماد خود نیازمند این بود که بتواند بار دیگر نام و پرچم کشور خود را مورد استفاده قرار دهد لذا در مدت کوتاهی پس از رفع تحریمها به این مهم نیز دست یافت.
اما شاید مهمترین بخش برای ورود دوباره کشتیهای ایران به بنادر جهان - که به گفته سعیدی در دوران تحریمها تنها دو خط فعال داشت- مسئله رتبه بندی کشتیها بود. بر اساس تحریمها سالیان طولانی کشتیهای ایرانی از کنترل و استانداردگیری سازمانهای بین المللی محروم بود و همین مورد نیز دستاندازی بر سر راه برای ورود به آبهای بین المللی و بنادر غربی جهان محسوب میشد.
تمام این موارد و مواردی همچون نوسازی و تجهیز ناوگان با سرعتی غیرقابل توصیف طی شد و در کمتر از دو ماه از اجرای برجام اولین کشتیهای کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران با پرچم، نام و ساختار ایران به بنادر اروپا و آمریکای جنوبی رفت و توانست در حدود پنج ماه بیش از دو بار رتبه خود را ارتقا دهد.
آنچه گفته شد بخشی از داستان تحریم و برجام است و فرصتی که پیش روی ایران برای بازسازی اقتصاد خود است.
امروز به موجب برجام نه تنها ایران برنامه هسته ای خود را داراست بلکه آزادانه می تواند با جهانیان تجارت کند و اگر مشکلی همچون معضلاتی بر سر نظام بانکی مشاهده می شود نه مبتنی بر مشکلات جهانی بلکه ایرادات داخلی است و بانکهای ایرانی نیازمند این هستند که قوانین خود را روزآمد کنند البته نباید فراموش کرد که دشمنی آمریکا با ملت ایران نیز به پایان نرسیده است.
برجام این امکان را به وجود آورد تا ثبات، بار دیگر به بازار ارز بازگردد و تاجر و سرمایه گذار بتوانند با هدفگذاری دقیق به پوشش ریسک فکر کنند. این امر نه تنها تاب آوری اقتصاد کشور را بالا می برد بلکه باعث شد ارزش پول ملی بار دیگر احیا شود.
آنچه ساخته شد و نامش برجام نهاده شد با تمام کاستی هایش، فرزندی بود که در رحم صبوری و مقاومت و البته عقلانیت ملت ایران رشد، نمو و زاده شد و آنچه حاصل شد سزارین توافق از سر استیصال نبود بلکه تولدی طبیعی با کمی درایت بود که با روی کار آمدن عصاره رأی ملت و ایجاد دوگانه روحانی – ظریف حاصل شد و امروز در تولد یک سالگی این نوزاد باید به فکر پیشرفت و اعتلا و رفع نواقص آن باشیم.