کاپیتالیسم ریسکپذیر
اکونومیست در شماره این هفته در سرمقاله خود با عنوان «سرمایهگذاری در تکنولوژی؛ کاپیتالیسم ماجراجویی» نوشت: صنعت سرمایه گذاری ریسکپذیر (vc) در حال بزرگ شدن است.
ولادیمیر لنین معتقد بود که یک پیشگام کوچک میتواند از طریق نیروی اراده، افسار نیروهای تاریخی را در راستای تغییر نحوه عملکرد سرمایهداری جهانی مهار کند. حق با او بود.
با این حال، انقلابیون، نه بلشویکهای ریشدار، بلکه چند هزار سرمایهگذار هستند که عمدتاً در سیلیکونولی (Silicon Valley) مستقرند و کمتر از ۲ درصد از داراییهای سازمانی جهان را در اختیار دارند.
اکنون ماشین رویایی سرمایهداری خودش در حال رشد و دگرگونی و تکوین است، زیرا 450 میلیارد دلار پول نقد تازه، وارد عرصه VC شده است.
این توربوشارژ کردن دنیای سرمایهگذاری، خطرات قابلتوجهی را نیز به همراه دارد؛ از بنیانگذاران خودشیفته که پولهایشان را به آتش میکشند تا اندوختههای بازنشستگی که برای استارتآپهای بیش از حد ارزشگذاری شده هدر میشوند. اما در درازمدت همچنین نوید این را میدهد که صنعت VC را جهانیتر کند، سرمایههای ریسکپذیر را به طیف وسیعتری از صنایع هدایت کند و آن را برای سرمایهگذاران عادی در دسترستر قرار دهد.
استخر بزرگتری از سرمایه که به دنبال جهان بزرگتری از ایدهها باشد، رقابت را تقویت و احتمالاً به تبع آن نوآوری را ترغیب میکند و منجر به شکلی پویاتر از سرمایهداری میشود.
از وصله ناجور تا مایه حسادت
عرصه VC ریشه در دهه 1960 دارد و در دنیای مالی وصله ناجور بوده است. برخلاف کت و شلوارهای وال استریت، پیچیدگی و دلفریبی و کاخهای همپتون آن، عرصه VC فضاهای پرهیاهو و خودمانی ویلاهای کالیفرنیایی را ترجیح میدهد.
متمایز بودن آن نیز مورد تأکید عقلی است. از آنجایی که جریان اصلی مالی بزرگتر، کمّیتر و بیشتر مشغول تقسیم و تخصیص جریانهای نقدی شرکتها و داراییهای بالغ شده است، VC همچنان به عنوان یک صنعت کلبهای باقی مانده است که به دنبال یافتن و تامین مالی کارآفرینانی است که برای نشستن در اتاقی با بانکداران بیتفاوت بیش از حد بد یا عجیب هستند، و خواهان ایدههایی که برای جا گرفتن در مدلهای مالی اهالی MBA بیش از حد بدیع هستند.
نتایج قابل توجه بوده است. علیرغم سرمایهگذاری نسبتاً کمی در طول دههها، صندوقهای سرمایهگذاری آمریکا، شرکتهایی را راهاندازی کردهاند که امروزه حداقل ۱۸ تریلیون دلار از کل بازار عمومی ارزش دارند. این رکورد نشان دهنده صعود سرگیجهآور پلتفرمهای بزرگ فنّاوری مانند گوگل است.
این موفقیت اکنون به صنعت مالی گستردهتر سرایت میکند. همانطور که شرکت های دارای پشتوانه VC فهرست می شوند، درآمد بادآورده حاصل در صندوق های جدید مجدداً مستقر می شود.
در همین حال، با نرخ بهرهای که هنوز پایین است، طرحهای بازنشستگی، وسایل نقلیه دارای ثروت مستقل و شرکتها حس شدیدی از حسادت را نسبت به VC دارند و در تلاش هستند تا پول نقد بیشتری را به صندوقهای اختصاصی ارائه دهند یا بازوهای VC خود را راهاندازی کنند. تا کنون در سال جاری تقریباً 600 میلیارد دلار در معاملات به کار گرفته شده است (10برابر سطح یک دهه پیش).
جهانی شدن امر آمریکایی
با سرازیر شدن پول، VC عمیقتر و گستردهتر به اقتصاد نفوذ می کند. آنچه زمانی یک امر آمریکایی بود، اکنون جهانی است و 51 درصد معاملات از نظر ارزش در سال 2021 در خارج از آمریکا اتفاق میافتد. عرصه VC چین اخیراً به دلیل سیاست شی جین پینگ، رئیس جمهور این کشور جهت سرکوب فنّاوری مصرف کننده، کاهش یافته است. با این حال، این صنعت در بقیه آسیا در حال رونق است و پس از دههها خواب، نوآوری در اروپا بیدار شده است و 65 شهر میزبان تکشاخها (استارتآپهای خصوصی با ارزش بیش از یک میلیارد دلار) هستند.
در حالی که زمانی نخبگان دنج از صندوقهای سرمایه، قدرت غیرمعمولی داشتند، اکنون شرکتهای مالی جریان اصلی درگیر بازی هستند و وسائط نقلیهای وجود دارند که به سرمایهگذاران عادی اجازه میدهند با قیمت ارزان در معرض دید قرار گیرند.
رقابت، همه نوع VCها را مجبور میکند تا استراتژیهای جدید را آزمایش کنند، از جمله ردیابی حرفههای خلق شده توسط افراد.
خطرات و ثمرات بالقوه VCها
بدیهی است که خطراتی وجود دارد. یکی اینکه پول فساد میآورد. افزایش ارزشها و سرمایههای فراوان میتواند شرکتها و حامیان آنها را خودپسند کند. از 100 شرکت برتر فهرست شده در سال 2021، 54 شرکت با ضرر انباشته 71 میلیارد دلار در وضعیت قرمز قرار دارند.
نحوه اداره میتواند افتضاح باشد؛ صندوق ویژن 100 میلیارد دلاری SoftBank که پیشگام نوشتن چکهای کلان برای استارتآپها و تشویق آنها به رشد سریعتر بود، با تضاد منافع مواجه شده است.
و بنیانگذاران گاهی از ریل خارج می شوند؛ آدام نویمان از WeWork یک فرقه شخصیتی با آبجو ایجاد کرد.
خطر دیگر این است که، مانند هر سطح دارایی، با سرازیر شدن پول، بازده کاهش مییابد. وجوه اصلی ممکن است متوجه شوند، علاوه بر اینکه مجبورند با رونق و رکود بدنام VC کنار بیایند، بازده بلندمدت کمتر از آن چیزی است که انتظار داشتند.
با این حال، آنچه برای سرمایهگذاران ملالآور است، همچنان میتواند برای اقتصاد خوب باشد. بهتر است یک دلار حاشیه ای نصیب شرکتهای نوپا شود تا به خانههای متورم یا بازار اوراق قرضه سیل زده برود.
سقوط VC ناشی از افزایش نرخ بهره، سیستم مالی را بیثبات نمیکند، زیرا استارتآپها بدهی کمی دارند. حتی اگر شرکتهای دارای پشتوانه VC با بیاحتیاطی پول مصرف کنند، بیشتر آن به سمت مصرفکنندگان سرازیر میشود: به همه آن ماشینسواریهای یارانهای و غذاهای تحویلشده در خانه فکر کنید. حداقل، رونق رقابت را افزایش می دهد.
بزرگترین پاداش
بزرگترین پاداش، نوآوری بیشتر خواهد بود. درست است که هیچ مقدار پول نقد نمی تواند درخشندگی خام ایجاد کند و دولت ها اغلب پیشرفت های علمی اساسی را تأمین می کنند. با این حال، عرضه جهانی کارآفرینان به سختی ثابت شده است و بسیاری از ایدهها مورد سوء استفاده قرار میگیرند.
رونق قبلی VC شاهد آن بود که سرمایه گذاران افق ریسک پذیری را به مناطق دشوارتر و ماجراجویانهتر گسترش دادند. با گسترش سرمایه گذاری مخاطره آمیز در سراسر جهان، کارآفرینان خارج از آمریکا شانس بیشتری برای پیوستن خواهند داشت.
و به لطف رایانش ابری ارزان و دورکاری، موانع بر سر راه ایجاد مشاغل جدید در حال کاهش است.
هدف سرمایه گذاری ریسکپذیر، گرفتن ایدههای خوب، و بزرگتر و بهتر کردن آنهاست: اعمال این منطق در خود صنعت سرمایهگذاری ریسکپذیر درست است.