توقف رشد اقتصاد‌های نوظهور به روایت اکونومیست؛

پایان سوپراستارهای اقتصادی

پایان سوپراستارهای اقتصادی
هفته‌نامه اکونومیست در سرمقاله شماره جدید خود، به مشکل افول روند رو به رشد اقتصاد‌های نوظهور پرداخته و توصیه کرده است که اصل کلیدی برای عبور از این وضعیت این است که این اقتصاد‌ها همچنان «باز بمانند».
کد خبر: ۹۰۵۵۶
به گزارش مانا؛ نشریه هفتگی اکونومیست، در پرونده ویژه شماره جدید خود که با تیتر جلد «امید‌های لعنت‌شده» (امید‌های عاطل مانده یا بربادرفته) منتشر شده،  به معضل «افول روند رو به رشد بازار‌های نوظهور» پرداخته است.

اکونومیست در سرمقاله شماره جدید خود (۳۱ جولای ۲۰۲۱) با عنوان «مشکل رشد در بازار‌های نوظهور» نوشته است که بی‌ثباتی‌ها و عملکرد نامطلوب اقتصادی، جهان نوظهور را درگیر خود می‌کند.  همچنان کلید وضعیت‌های بهتر،  باز (Openness*) نگه داشتن سیستم است.

اکونومیست در این مطلب آورده است:

در آغاز قرن، اقتصاد‌های در حال توسعه منشاء خوش‌بینی بی‌حدوحصر و جاه‌طلبی‌های بلندپروازانه بودند و امروز،  آفریقای جنوبی در حال شورش است،  کلمبیا دچار اعتراضات خشونت آمیز شده و تونس با بحران قانون اساسی روبه‌رو است،  دولت غیر لیبرال تبدیل به مد شده است،  یک رئیس جمهور مارکسیست به تازگی در پرو سوگند یاد کرده است و نهاد‌های مستقل در برزیل، هند و مکزیک زیر ضرب حملات [سیاسی]قرار دارند.
خطر تشدید یک معضل اقتصادی عمیق
این موج ناآرامی و اقتدارگرایی تا حدودی در انعکاس covid-۱۹ ظاهر شده است که آسیب‌پذیری‌ها را -از بوروکراسی‌های پوسیده گرفته تا شبکه‌های امنیتی اجتماعی فرسوده- هم در معرض دید و هم مورد سوء استفاده قرار داده است.

همانطور که در پرونده این هفته توضیح می‌دهیم،  ناامیدی و هرج و مرج،  خطرِ تشدیدِ یک مشکل اقتصادی عمیق را به همراه دارد: «بسیاری از کشور‌های فقیر و با درآمد متوسط، توانایی و امکان رسیدن به کشور‌ها ثروتمند را از دست می‌دهند».

مدل مرگ و میر ما نشان می‌دهد که هشت تا ۱۶ میلیون نفر در جهان بر اثر همه گیری مرده‌اند و برآورد میانگین ۱۴ میلیون تلفات است (آماری به مراتب بالاتر از آمار رسمی مجموع کشور‌های جهان). کشور‌های در حال توسعه، به ویژه کشور‌های با درآمد متوسط به پایین که دورکاری در آن‌ها نادر است و افراد زیادی چاق و پیر هستند، آسیب‌پذیرتر هستند.

اگر چین را کنار بگذارید، کشور‌های غیرثروتمند ۶۸ درصد از جمعیت جهان را دارند، اما ۸۷ درصد از مرگ و میر کرونا مربوط به آن‌ها است و این در حالی است که فقط ۵ درصد از افراد بالای ۱۲ سال کاملاً واکسینه شده‌اند.

در کنار هزینۀ انسانی، یک وجه اقتصادی نیز وجود دارد، زیرا بازار‌های نوظهور فضای کمتری برای گذر از مشکلات دارند.  پیش‌بینی‌های میان مدت تولید ناخالص داخلی برای همه اقتصاد‌های در حال ظهور،  مجموعاً ۵ درصد کمتر از قبل از شیوع کرونا ویروس است. مردم عصبانی هستند و اگرچه اعتراض در طی یک همه گیری مخاطره آمیز است، اما از زمان بحران ۲۰۰۸، اکنون میزان تظاهرات‌های خشن در سراسر جهان از هر زمان دیگری بیشتر جریان دارد.

کشور‌های ثروتمند مانند آمریکا و انگلیس نیز اصلاً با بی‌کفایتی و آشفتگی بیگانه نیستند. اما ناامیدی خاصی اقتصاد‌های نوظهور را متضرر کرده است.

پایان دوران طلایی
در اوایل دهه ۲۰۰۰ آن‌ها با صحبت در مورد "پیشرفت" غوغا‌ می‌کردند: این ایده که کشور‌های فقیرتر می‌توانند با جذب فنّاوری خارجی، سرمایه گذاری در تولید و باز کردن در‌های اقتصاد خود به روی تجارت، پیشرفت کنند، همانطور که تعداد انگشت شماری از اقتصاد ببر‌های آسیای شرقی یک نسل جهش را داشتند.  وال استریت یک زمانی اصطلاح BRICS را برای چهار کشور برزیل، روسیه، هند و چین به عنوان سوپراستار‌های جدید اقتصاد جهانی ایجاد کرد.

برای مدتی، این ایده، جواب داد. نسبت کشور‌هایی که سطح تولید اقتصادی سرانه آن‌ها سریع‌تر از آمریکا در حال رشد بود از ۳۴ درصد در دهه ۱۹۸۰ به ۸۲ درصد در دهه ۲۰۰۰ افزایش یافت. پیامد‌های آن بسیار مهم بود.  فقر فرو ریخت.  شرکت‌های چند ملیتی دور از غرب اشباع، خسته‌کننده و قدیمی، در اقتصاد‌های نوظهور متمرکز شدند. در ژئوپلیتیک، نوید یک جهان چند قطبی جدید سر داده می‌شد که در آن، قدرت به طور تقریباً مساوی توزیع می‌شود.

این دوران طلایی اکنون به نظر می‌رسد که به پایان زودرس رسیده است.

در سال‌های ۲۰۱۰ سهم کشور‌های در حال پیشرفت به ۵۹ درصد کاهش یافت.  چین از بسیاری از پیشگویی‌های آخرالزمانی سرپیچی کرده است و موارد موفقیت آمیز آسیایی مانند ویتنام، فیلیپین و مالزی نیز وجود داشته است. اما برزیل و روسیه مربع BRICS را به لحاظ اقتصادی پایین کشیده‌اند و به طور کلی،  آمریکای لاتین، خاورمیانه و صحرای جنوبی آفریقا،  از جهان ثروتمند عقب‌تر از گذشته هستند. حتی هند و آسیای در حال ظهور نیز با سرعت کمتری از آنچه که پیش‌تر در حال رشد بودند، پیش می‌رود.

بدشانسی و خودپسندی 
بدشانسی هم ایفای نقش کرده است. رونق کالا در دهه ۲۰۰۰ از بین رفت، تجارت جهانی پس از بحران مالی وارد رکود شد و تلاطم‌های ناشی از کشمکش نرخ ارز باعث آشفتگی شد. اما خودپسندی و غرور کاذب نیز نقش دارد،  زیرا کشور‌ها تصور می‌کنند که رشد سریع اقتصادی آن‌ها از پیش مقدر شده بود [و از این پس به همین منوال ادامه خواهد یافت].

در بسیاری از نقاط خدمات اساسی مانند آموزش و مراقبت‌های بهداشتی نادیده گرفته شده است. مشکلات فلج کننده از جمله نیروگاه‌های بیکار در آفریقای جنوبی، بانک‌های فاسد هند و فساد [دولتی]روسیه برطرف نشده است. سیاستمداران به جای دفاع از نهاد‌های لیبرال، مانند بانک‌های مرکزی و دادگاه‌های مستقل، از آن‌ها برای منافع خود استفاده کرده اند.

چه خواهد شد؟
حال سوال این است که بعد از این چه خواهد شد؟ آیا می‌توان به پساپاندمی و بازگشت قطار جهان نوظهور به ریل دوران طلایی امید داشت؟

* خطر افزایش نرخ بهره در آمریکا برای بازار‌های نوظهور

یک خطر جدی،  بحران اقتصادی در بازار‌های نوظهور با افزایش نرخ بهره در آمریکا است.  خوشبختانه اکثر اقتصاد‌های نوظهور شکننده‌تر از قبل نیستند، زیرا دارای نرخ ارز شناور هستند و کمتر به بدهی‌های ارزی متکی هستند.

* اعتراضات، اقتصاد را منکوب می‌کند

اما بحران‌های سیاسی طولانی‌مدت یک نگرانی بزرگتر است. تحقیقات نشان می‌دهد که اعتراضات، اقتصاد را منکوب می‌کند،  که این امر منجر به نارضایتی بیشتر می‌شود، و این تأثیرگذاری در بازار‌های نوظهور مشهودتر است.

* میراث کرونا، مانع بادوام رشد اقتصادی

حتی اگر اقتصاد‌های نوظهور از هرج و مرج اجتناب کنند، میراث کووید-۱۹ و افزایش حمایت‌گرایی اقتصادی می‌تواند آن‌ها را برای یک دوره طولانی از رشد کند محکوم کند. بسیاری از مردم  آن‌ها تا سال ۲۰۲۲ واکسینه نشده خواهند ماند. به دنبال محروم ماندن بسیاری از کودکان از مدرسه،  بهره‌وری در درازمدت می‌تواند کاهش یابد.

* افول تجارت جهانی و رجعت چین به درون
تجارت همچنین ممکن است سخت‌تر شود.  چین در حال چرخش به درون است و از سیاست‌های باز و گسترده‌ای که به ثروتمندتر شدنش انجامیده، دور می‌شود. اگر این روند ادامه یابد، چین هرگز منبع گسترده تقاضای مصرف کننده برای جهان فقیر نخواهد بود که آمریکا در دهه‌های اخیر برای چین داشته است.

* حمایت‌گرایی، علیه تولید و تجارت

حمایت گرایی روزافزون غرب همچنین فرصت‌های صادراتی را برای تولیدکنندگان خارجی محدود می‌کند که در هر صورت، مزیت کمتری خواهد داشت، زیرا بخش تولید کمتر کار می‌کند.

متأسفانه بعید است کشور‌های ثروتمند با آزادسازی تجارت خدمات،  که راه‌های دیگری را برای رشد باز می‌کند، این آسیب را جبران کنند و آن‌ها ممکن است در کمک به اقتصاد‌های ظاهرشده مانند بنگلادش -که یک موردموفقیت آمیز است- در راستای سازگارسازی با تغییرات اقلیمی، ناکام باشند.

یک اشتباه جبران‌ناپذیر
در مواجهه با این چشم انداز تلخ، ممکن است بازار‌های نوظهور وسوسه شوند که تجارت باز و سرمایه‌گذاری را کنار بگذارند. این یک اشتباه بزرگ خواهد بود. یک محیط جهانی بی‌رحم ممکن است چسبیدن به سیاست‌هایی که مؤثر واقع شده را برای آن‌ها مهم‌تر کند.

این تصور واهی ترکیه که افزایش نرخ بهره باعث تورم می‌شود فاجعه بار بوده است. پیگیری مصرانه سوسیالیسم در ونزوئلا ویران‌کننده بوده است؛ و ممنوعیت افزودن مشتری به شرکت‌های خارجی -همانطور که هند در تعامل با مسترکارت داشته است- شکست را بر خود تحمیل می‌کند. وقتی رسیدن به بالاتر‌ها سخت است، بازار‌های نوظهوری که همچنان باز بمانند، بهترین شانس را خواهند داشت

تسلیم نشوید
برخی از قوانین تغییر کرده‌اند: دسترسی جهانی به فناوری‌های دیجیتال و شبکه ایمنی اجتماعی متناسب امروزه حیاتی است.

اما اصول چگونگی ثروتمند شدن امروز نیز به همان شکل سابق باقی مانده است؛  در تجارت باز بمانید، در بازار‌های جهانی رقابت کنید و در زیرساخت‌ها و آموزش سرمایه گذاری کنید.

پیش از اصلاحات لیبرالی در دهه‌های اخیر، میان اقتصاد‌ها شکاف عمیق وجود داشت.  هنوز هم فرصت برای گریز از رجعت به سختی‌های غیرلازم گذشته وجود دارد.
ارسال نظرات
آخرین اخبار