
مانا- نخستین کاوش علمی جهان در رشته کوه گاکل ریج (Gakkel Ridge) درحوضه مرکزی قطب شمال بود که در آن تیم چینی توانست تا عمق ۵۲۷۷ متر پیش رود. این دستاورد نه تنها نمایانگر پیشرفت چشمگیر چین در فناوری زیردریایی سرنشین دار و سامانه پشتیبانی فنی است، بلکه سطح همکاری، هماهنگی و توان عملیاتی این کشور را در یکی از سختترین محیطهای کره زمین به طور بی سابقه ارتقا بخشید. در این مأموریت نمونههای ارزشمندی از آب، رسوب، سنگها و موجودات دریایی به همراه دادههای مشاهدهای گسترده جمعآوری شد که میتواند نقش مهمی در پژوهشهای اقلیمی آینده ایفا نماید.
اما هدف چین از انجام مأموریت غواصی سرنشیندار در اعماق اقیانوس منجمد شمالی فراتر از یک دستاورد علمی است و در چارچوبی ژئواستراتژیک قرار میگیرد که در آن پکن میکوشد همزمان با اثبات توانایی فناوری و علمی خود در محیطهای دشوار و جمعآوری دادههای ارزشمند درباره ساختار بستر دریا، منابع معدنی وتغییرات اقلیمی منطقه، حضور خود را در یکی از رقابتیترین فضاهای ژئوپلیتیکی جهان تثبیت کند که ایالات متحده، روسیه و کشورهای اروپایی نیز مدعی نفوذ در آن هستند. این مأموریت علاوه بر ارتقای توان مهندسی دریایی و ظرفیت علمی چین، در عمل به ابزاری برای مشروعیتبخشی به نقش این کشور بهعنوان یک بازیگر نزدیک به قطب و گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی آن در شمالگان بدل شده است.
بدین ترتیب فعالیتهای چین در این حوزه ماهیتی دوگانه دارد که در کنار اهداف غیرنظامی مبتنی بر علم، بستری برای توسعه قابلیتهای فناورانه در صورت بروز رقابت یا درگیری احتمالی فراهم میکنند.
در سالهای اخیر رقابت ژئوپلیتیکی چین با غرب بهویژه با ایالات متحده از حوزههای سنتی اقتصادی و نظامی فراتر رفته و به عرصههای نوظهوری گسترش یافته است که پکن آنها را برای آینده استراتژیک خود حیاتی میداند. استراتژی پکن در قطب شمال پیشگیرانه و سنجیده است و چین دائماً به دنبال دسترسی به شیلات و در درازمدت، منابع بستر دریا و خشکی است. این منافع را از طریق حضور فیزیکی، سرمایهگذاری و گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی پیش میبرد و با اعلام خود به عنوان یک قدرت "نزدیک قطب شمال" به دنبال ایجاد مشروعیت بوده است.
چین چهار عرصه فضای بیرونی یا فضای ماورای جو، مناطق قطبی، فضای مجازی و اعماق دریا را "مرزهای جدید استراتژیک" مینامد. حوزههایی که به باور پکن آیندهی رقابت قدرتهای بزرگ در آنها رقم خواهد خورد. در این چهار فضا، چین میکوشد با اتکا به نوآوری فناورانه، زیرساختهای بومی و حکمرانی مستقل دیجیتال موقعیت خود را از یک قدرت منطقهای به بازیگر تعیینکننده در نظم جهانی آینده ارتقا دهد.
مفهوم "مرزهای جدید استراتژیک" که در سالهای اخیر به بخش ثابت دکترین امنیت ملی چین تبدیل شده، بازتاب دهنده تلاش پکن برای دستیابی به برتری فناورانه و عملیاتی و جلوگیری از گسترش نفوذ غرب در پیرامون جغرافیای استراتژیک خود است. پکن مرزهای استراتژیک جدید را به عنوان فرصتی برای پیشبرد اهداف خود در گسترش نفوذ جهانی از قابلیتهای نظامی گرفته تا حکومت جهانی میبیند.
در این چارچوب، مأموریت اعماق دریا و ناوبری قطبی چین را باید بخشی از استراتژی بلندمدت برای تثبیت حضور در شمالگان دانست که اکنون یکی از پرتنشترین میدانهای ژئواستراتژیک جهان است. با ذوب تدریجی یخهای قطبی و بازشدن مسیرهای جدید دریایی نظیر مسیر شمالی (Northern Sea Route)، شمالگان از یک فضای پژوهشی دورافتاده به کانونی برای رقابت قدرتهای بزرگ بر سر منابع، مسیرهای انرژی و کنترل تجارت بین آسیا و اروپا تبدیل شده است. انجام عملیاتهای سرنشیندار در زیر یخ، عملاً ورود چین به لایههایی از حضور استراتژیک را ممکن ساخته که پیشتر عمدتاً در اختیار روسیه بود و اکنون نشانهای از تغییر موازنه قدرت در شمالگان است.
ماموریت تانسو ۳، چین را به تنها کشوری تبدیل کرده است که قادر به انجام غواصیهای دریایی عمیق سرنشیندار مداوم در منطقه متراکم یخی دریای قطب شمال است. این پروژه که بر فناوریهای اعماق دریا و قطبی تمرکز دارد، جایگاه چین را به عنوان یک رهبر جهانی در فناوری دریایی و پژوهشهای زیرسطحی تثبیت میکند.
در آبهای عمیق، پکن به عنوان قدرتی در حال ظهور با سرعتی فزاینده در حال توسعهی قابلیتهای پیشرفتهای است که به آن امکان میدهد نفوذ خود را در عرصه دریایی گسترش دهد. برای مثال، نیروی دریایی چین اکنون ۵۲ زیردریایی تهاجمی در اختیار دارد که از میان آنها شش فروند با نیروی هستهای کار میکنند و تنها چهار فروند را میتوان قدیمی یا در آستانه خروج از خدمت دانست. چین همچنین در حال توسعهی قابلیتهای جدید زیرسطحی است از جمله وسایل نقلیه زیرآبی بدون سرنشین، تجهیزات برش کابلهای زیر دریا، سامانههای پیشرفته سونار و افزایش نقشهبرداری از بستر اقیانوسها که برای استقرار کابلهای زیردریایی و استخراج معادن در اعماق دریا اهمیت حیاتی دارد. پکن طی سالهای اخیر چندین ایستگاه تحقیقاتی قطبی خصوصا در قطب جنوب تأسیس کرده و ایستگاه هوانگ هه پایگاه دائمی چین در قطب شمال است. همچنین ظرفیت ناوگان یخشکنهای خود را از سال ۲۰۱۹ تاکنون با سه کشتی جدید افزایش داده که قرار است در آینده گسترش یابد تا حضور چین در مسیرهای شمالی دائمی شود.
این گسترش حضور تنها به قطب محدود نبوده و جاهطلبیهای چین به حوزههایی، چون اکتشاف فضایی نیز کشیده شده است. فرود فضاپیماهای چینی در ماه و مریخ، همچنین توسعهی سامانه ناوبری ماهوارهای جهانی (beidou) که توسط اداره ملی فضایی چین (CNSA) توسعه یافته و از سال ۲۰۲۰ به طور کامل عملیاتی شده، جایگاه خود را در میان قدرتهای فضایی جهان تثبیت کرده و همزمان با بهرهگیری از هوش مصنوعی و دادههای ماهوارهای در زمینهی نقشهبرداری و تحلیل فضایی به سطحی از توانمندی رسیده که علاوه بر ابعاد علمی، پیامدهای ژئوپلیتیکی مهمی برای توازن قدرت در فضا و زمین در پی دارد. چین ساخت پایگاه تحقیقاتی بر سطح ماه را نیز در دستور کار دارد که انتظار میرود در دههی ۲۰۳۰ آغاز و تا سال ۲۰۵۰ تکمیل شود.
در حوزهی فضای مجازی نیز چین به یکی از بازیگران محوری نظام بینالملل دیجیتال تبدیل شده است. پکن با توسعهی زیرساختهای فناورانه، تدوین چارچوبهای حکمرانی سایبری و سرمایهگذاری گسترده در حوزههای هوش مصنوعی و کلانداده توانسته است شبکه ملی مستقل دیجیتال ایجاد کند که رقابت مستقیم با غولهای فناوری غربی را ممکن میسازد. بر اساس گزارشی که در ماه ژوئیه ۲۰۲۵ در کنفرانس جهانی هوش مصنوعی منتشر شد، چین با کسب رتبه دوم جهانی در شاخص نوآوری هوش مصنوعی جهان پس از ایالات متحده قرار دارد.
در ترسیمی از فعالیتهای پکن به شیوه ژئوپلیتیکیتر و امنیتیتر میتوان گفت که چین با تسلط برحوزه دریایی و قطبی، در حال توسعه قابلیتهای فناورانه و نظامی لازم برای دفاع از منافع استراتژیک خود است. تعامل این کشور در مناطق قطبی را میتوان بازتابی از جستوجوی جایگاه آن بهعنوان یک قدرت بزرگ جهانی دانست. پکن با تأکید بر ضرورت حضور قدرتهای بزرگ در مناطق دارای اهمیت علمی و ژئواستراتژیک از ابزارهای مادی، چون ساخت ایستگاههای تحقیقاتی، راهاندازی یخشکنها و اجرای مأموریتهای نمادین برای نمایش نفوذ و تثبیت موقعیت خود بهره میگیرد. این اقدامات نه تنها ابعاد علمی یا اقتصادی دارند، بلکه حامل پیامهای نمادین و سیگنالهای استراتژیک به جامعه بینالمللی هستند.
در پایان غواصیهای عمیق چین در شمالگان بیش از آنکه صرفاً به منافع اقتصادی گره خورده باشد، در پی بازتعریف هویت این کشور در نظم جهانی و تثبیت آن بهعنوان یک بازیگر محوری در جغرافیای قرن بیست و یکم است.
شهره پولاب- دکتری جغرافیای سیاسی و پژوهشگر روابط بینالملل