۱۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۷

سال سرنوشت و جهانی که در آن زندگی می کنیم

نویسنده: وحید باسره
کد خبر: ۷۳۱۷۴
سال سرنوشت و جهانی که در آن زندگی می کنیمجهان این روزها -صرف نظر از خوب یا بد بودن- در حال تجربه روزگاری تازه است. در حالی که در دهه پایانی قرن بیستم و سال های آغازین قرن حاضر جهانی شدن با قدرت هر چه تمام تر در حال پیشروی بود و انتظار می رفت که ارزش های لیبرالی غربی جهانگیر شود اما بر آمدن چین به عنوان یک سرمایه داری سابقا کمونیست و البته غیر دموکراتیک بعلاوه بحران مالی سال 2008 که حاصل نادیده گرفتن تمام آموزه های پیشین غربی در ارتباط با یک نظام سرمایه داری رقابتی و پاسخگو بود، سبب شد تا در قرابت با دهه سوم قرن بیست و یکم محافظه کاری ضد جهانی سازی عالمگیر شود. به نظر می رسد قرن بیستم حالا واقعا دارد تمام می شود همچنان که قرن نوزدهم نیز در نتیجه جنگ جهانی اول و در سال 1918 بود که به واقع پایان یافت. حالا نیز ارزش ها و سازوکاری که قرن بیستم را شکل داده بود از 2016 به این سو است که دارد با سازوکارهای تازه جایگزین می شود آن هم با گذار از بحرانی اینبار اقتصادی.
تا پیش از این مهمترین عنصر پیشرفت؛ خصوصی سازی و کاهش قدرت دولت ها فرض می شد اما اینک و بار دیگر در چالش با خصوصی شدن بحران ها آن هم با ابزار قدرتمند و کمتر قابل کنترل اینترنت، دولت ها به عنوان قدرت های رهایی بخش و ناظم مورد توجه قرار گرفته اند. انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رهبر بزرگترین اقتصاد جهان با آن رویکرد درون گرا و ضد گلوبالیزیشن که در پیش گرفته است، ساز جدایی انگلستان به عنوان یکی از ستون های اصلی اتحادیه اروپا از این نماد متعالی جهانی شدن و موفقیت روز افزون چین به عنوان یک اقتصاد عمدتا دولتی به وضوح رویکرد تازه جهان را بیان می کند. حالا دیگر به قطعیت نمی توان گفت که خصوصی سازی موتور پیشبرنده یک اقتصاد موفق است در عین حال نمی توان قاطعانه از شکست اقتصاد دولتی سخن گفت. دولت چین و در سطحی پایین تر دولت روسیه به جهان ثابت کرده اند که اگر یک دولت با کیفیت مدیریت شود و بتواند نوعی از خصوصی سازی سازی کنترل شده و تحت نظارت مستقیم دولت را سامان دهد، کمتر از یک اقتصاد صد در صد آزاد بازدهی نخواهد داشت با این تفاوت که کنترل دولت سبب می شود که نظم و امنیت بیشتری برای شهروندان فراهم شود. البته این دستاورد بخش های مهمی از آنچه که به عنوان عناصر و ارزش های دموکراسی می شناسیم قربانی خود می کند اما اگر در درون خود دولت یک سیستم کارآمد برای کنترل فساد وجود داشته باشد می توان امید داشت که در فقدان یک ساختار دموکراتیک باز هم دولت با کیفیتی قابل قبول که ضامن منافع شهروندان باشد کار کند.
ناگفته پیداست که دولت هایی اینچنینی ایدئولوژی غالب خود را برای حفظ کیفیت حاکمیتی خود بر نوع تازه ای از ناسیونالیسم بنیان گذاشته اند. مشاهده جوانان چینی با ظاهری مدرن و غیر کمونیستی در صبحگاه روزمره میدان تیان آن من در حالی که یک صدا و با غرور در حال بر افراشته شدن پرچم کشورشان سرود ملی را می خوانند به روشنی چهره جهان نو را نشان می دهد. جهانی که در آن کشورها با اتکا به توان تولید ملی خود ارزش های خود را متعصبانه حفظ می کنند و تلاش می کنند کمترین امتیاز را به رقبا واگذار کنند.
مثال ها در این زمینه زیادند. اما با این اوصاف ما در آغاز این عصر تازه و در روزهای آغازین سال 96 به عنوان سالی انتخاباتی و سرنوشت ساز در کجای کار هستیم؟
بگذارید بار دیگر نگاهی به جهان اطراف بیندازیم. از اروپا آغاز می کنیم. اروپا با مجموعه ای از بحران ها دست به گریبان است که از پایان جنگ دوم جهانی به این سو بی سابقه است. از هجوم مهاجرین گرفته تا رشد کُند و بطئی اقتصادی تا برگزیت و سربرآوردن هر روزه محافظه کاران تندرو ضد اتحادیه تا زخم هایی مانند یونان ورشکسته همه و همه این اتحادیه را در شرایطی قرار داده که تا مدت ها باید در یک درونگرایی غیر قابل اجتناب درگیر حفظ و ترمیم خود باشد. ایالات متحده نیز از سال 2001 به این طرف دچار تکانه های پی در پی است تا آنجا که این قدرتمندترین کشور جهان در قرن اخیر را با چالش هایی بنیادین روبرو کرده است که تجلی آن را در انتخاب یک مقاطعه کار بدون تجربه سیاسی به عنوان رهبر کشور می توان مشاهده کرد. چین پیش از این و از چند سال اخیر در سکوتی کنفسیوسی سر در گریبان فرو برده و بی هیاهو منافع خود را پی گرفته است. روسیه نیز تنها و تنها به دنبال بازگرداندن عظمت گذشته خود است و در این راه ارزش های عظمت طلبانه اصیل روسی خود را دنبال می کند. ژاپن و آسیا جنوب شرقی نیز در پی حفظ داشته ها و دستآوردها، خود را از بحران ها دور نگاه داشته اند و به دنبال تقویت روابط منطقه ای گام های موثری را برداشته اند هر چند که سایه سنگین چین را نیز باید تحمل کنند. هند نیز علیرغم روال آرام و نوسانی خود در مسیر توسعه، امیدوارانه به پیش می رود و اتفاقا بر خلاف تصورات گذشته نشان داده که نمی خواهد ابزار غرب برای کنترل چین باشد چه آنکه جمعیت زیاد، فقر گسترده و چند پارگی فرهنگی آنقدر چالش های بزرگی است که برای گذار از آنها تنها باید به فکر منافع هند بود و نه تامین منافع توامان دیگران. در این میان خاورمیانه اما زخمی است و البته خسته و نادم. اعراب می دانند که فرصت های زیادی را با کوته بینی از دست داده اند. حالا هم حامی بزرگشان-ایالات متحده- می خواهد تا حد ممکن پای خود را از درگیری مداوم با مشکلات و بحران های آنها پس بکشد برای بقاء به دنبال شرکای تازه چهارگوشه عالم را زیر پا می گذارند.
برآیند این اتفاقات و تحلیل روند فوق پیام و پرسشی واضح را برای کشور ما دارد. این پیام و پرسش این است: بستر مهیاست آیا شما آماده اید؟
تمام دشمنان کشور و اکثر رقبا در گیرودار حفظ خویشتن اند. اینک وقت آن رسیده که ما نیز یکبار و برای همیشه مکانیزم مشخص و تعریف شده ای را برای دستیابی به توسعه پایدار طرح ریزی کنیم. فرصت کوتاه است و رقابت سخت و طاقت فرسا. دولت و اساسا مجموعه حاکمیتی حال باید در جهت حفظ فرصت های باقی مانده یکدست و یکصدا عمل کند. دولت باید کیفیت حاکمیتی خود را به سرعت بالا ببرد. بخش خصوصی نیز باید مسئولیت های بخش خصوصی واقعی را بپذیرد و تلاش کند پس از قریب به یک قرن از آغاز عصر نوسازی در این کشور باور کند که خصوصی سازی متعالی آنچنان که در غرب اتفاق افتاد هیچوقت نمی تواند در کشور ما حادث شود. همکاری توامان این دو بخش آن هم در مسیر تامین منافع مسلم ملی تنها راه بهره برداری از موقعیت فعلی است. جهان تغییر کرده است و برای اولین بار آنطور تغییر کرده که قرابت زیادی با فرهنگ و باورهای ما دارد. اکنون وقت آن رسیده که ما نیز در راستای این تغییر آنچه که نیاز به تغییر و تحول دارد را متحول کنیم.
 
وحید باسره 
روزنامه نگار 
ارسال نظرات
آخرین اخبار