۲۳ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۴

قرن بیستمی ها در غربت قرن بیست و یک

نویسنده: مجید یوسفی
کد خبر: ۶۰۸۴۴
قرن بیستمی ها در غربت قرن بیست و یک
یاسین آرام
کارشناس بندری 
این روزها سخن گفتن از پیشرفت های سریع رقبا در حوزه حمل و نقلی مانند بنادر و جاماندگی بنادر کشور از بنادر همسایه دیگر آنقدر کلیشه شده که هیچ هیجانی را در نقاد و منقّد برنمی انگیزد. تکرار و عدم واکنش سبب شده تا این مسئله و مسائل مشابه به عنوان امری طبیعی پذیرفته شوند. اینکه بخش خصوصی در زمانه ای که ناکارآمدی بخش دولتی و خسارات جبران ناپذیر تصدی گری بخش شبه دولتی اظهر من الشمس است، همچنان و بسیار صادقانه بیرون از گود نگاه داشته می شود دیگر امری بدیهی است.
اما آیا می توان صرف این نوع برخوردها نقد عملکرد سازمان ها و مدیران را به محاق برد؟ آیا می شود به دلیل عدم پاسخگویی برخی مسئولان تلاش برای شفاف سازی فعالیت آنها را قطع کرد؟
به نظر می رسد که جواب منفی است. حالا قرن بیست و یکم است. ناگزیر هم اینچنین است!
دهه دوم این قرن دارد تمام می شود و این به معنای این است که قرن بیستم با تمام اقتضائات، ملزومات و ماجراهایش هر چه بیشتر از ما دور می شود. اما عجیب است که در میان برخی مدیران که اتفاقا فعالیت آنها با عرصه بین الملل گره خورده هنوز تحلیل ها قرن بیستمی باقی مانده؟! اینکه دائما از استراتژیک بودن بخش های مختلف جغرافیایی صحبت شود بی آنکه بیاد آورند که آن امتیازات سوق الجیشی امروزه(هرچند با دشواری) قابل دور خوردن است.
مثالی می آوریم: جزیره قشم بهترین محل برای سوخت رسانی به اکثر کشتی های در حال تردد در خلیج فارس است. اما چرا بندر فجیره در بیرون تنگه هرمز در حوزه بانکرینگ سوخت با عملیات 24 میلیون متر مکعب سوخت رسانی در جایگاه دوم جهان قرار دارد؟
مثالی دیگر:بندر شهید رجایی بهترین موقعیت را در میان بنادر خلیج فارس برای تخلیه و بارگیری کالای منطقه خلیج فارس، حوزه CIS عراق و البته بازار پر مصرف داخلی را دارد. اما چگونه است که بندر جبل علی امارت مقام ... را میان بنادر جهان دارد و بندر ایرانی تنها نظاره گر این پیشرفت هاست؟
مثال ها زیادند: مثلا چرا فرودگاه دوبی قریب به 1400 کیلومتر آن سوتر از فرودگاه امام(ره) تهران هاب فرودگاهی و هوایی منطقه است؟ چرا خطوط هوایی ترجیح می دهند که هزینه بیشتری را متقبل شوند و به دوبی بروند تا فرودگاه این شهر حالا یکی از برترین فرودگاه های جهان باشد؟
پاسخ البته ساده نیست اما شاید مهمترین دلیل این معضلات را بتوان در نوع نگاه تقلیل گرایانه ما دانست. تصور ما این است که به دلیل بهره مندی از موقعیت جغرافیایی برتر در منطقه علیرغم تمام دشواری های موجود عاقبت یک روزی موقعیت های از دست رفته به سوی ما بازمی گردد.
اما به صراحت می توان گفت که این تصور درست نبوده، بیانگر جاماندگی فکری برخی مدیران ما در قرن بیستم است. آنها هنوز با همان متر و معیارهای دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی مبتنی بر نظامی گری و برتری سیاسی-نظامی به جهان نگاه می کنند.
تنگه هرمز قطعا یک تنگه استراتژیک است. اما ما در مورد تجارت صحبت می کنیم نه برتری نظامی، که البته آن هم در جایگاه خود بسیار مهم است. امروز شاید همچنان برخی نظام های کهنه و فرسوده در منطقه در مسیر برتری جویی به روش های قدیمی و تاریخ گذشته دست بیازند اما همه می دانیم که بحران های امروز منطقه دیگر خوشایند هیچ ملتی نیست که ملت ها برخلاف دو قرن پیش اقتدار ملی خود را کمتر در خشونت و جنگ می بینند. حالا چین، سنگاپور و کشورهایی که در دهه 1990 به ببرهای آسیا مشهور بودند به الگوهایی مطلوب برای توسعه تبدیل شده اند.
برتری نظامی بر تحکیم موقعیت های سوق الجیشی جغرافیایی مبتنی است. بنابراین می توان گفت که خوشبختانه کشور ما در بخش ژئواستراتژیک موقعیت برتر منطقه را دارد. اما تجارت در نقطه مقابل نظامی گری مبتنی بر برداشتن موانع و تغییر موقعیت هاست. اینگونه است که چین، زمانی در میانه قرن بیستم برای چند متر اختلاف مرزی و حفظ و تحکیم موقعیت سرزمینی می رفت تا جنگ جهانی سوم را با هند آغاز کند حالا برای رساندن کالاهایش به دست مصرف کننده دل کوه ها را می کَند و زمین ها را شیار می دهد تا راهی به بیرون باز کند.
خط آهن TCR نمونه موفقی از تلاش های کشوری است که حالا برتری را نه در توسعه زرادخانه هسته ای خود که در توسعه تجارت با جهان می بیند. به مثال های بالا برگردیم. بندر فجیره را نگاه کنید. این بندر در حالی به دومین پمپ بنزین بزرگ دریایی جهان تبدیل شده که بنادر ما در موقعیت بهتر جغرافیایی قرار دارند اما کشتی ها ترجیح می دهند که راه خود را دور کنند و به آنجا بروند. بندر جبل علی و فرودگاه دوبی هم همینطورند. بله! تحریم ها و مشکلات سیاسی که برای کشور ما طی دهه های اخیر پیش آمده در بوجود آمدن این مسئله نقش پررنگی دارند اما کیست که نداند آنها در خدمات رسانی به مشتری های خود آنقدر نوآوری و کیفیت داشته اند که خطوط هوایی و دریایی ترجیح بدهند ضمن تحمل هزینه بیشتر به دیگر موقعیت ها و پیشنهاد ها توجهی نکنند.
در این میان خبر رسیده که چینی ها ضمن سرمایه گذاری بیش از 50 میلیارد دلاری خود در پاکستان می روند که بندر گوادر را با تمام توان فعال کنند و سپس خط آهنی را از متن چین تا بندر کراچی و این بندر به نام «عبور» احداث کنند تا مثالی دیگر در تایید این نکته که تجارت مانع نمی شناسد بسازند و عملا بندر چابهار ما را با تمام امتیازات خدادادی اش به چالش روبرو کنند.
جالب اینکه وقتی چنین مسائل و اتفاقاتی با مدیران داخلی مطرح می شود آنها همچنان با تکرار سخنان پیشین بر موقعیت ژئوپلتیک کشور تکیه کرده تهدیدات حوزه تجارت بین المللی را کوچک می شمرند. عجیب تر اما واکنش این مدیران در برابر انتقادهای مخرب است. حال که در کنشی راهبردی قرار است خطوط هوایی داخلی از بنیان نوسازی شوند تا فرصت های از دست رفته حوزه حمل و نقل هوایی طی یک دهه آتی بازیابی شود در اولین گام در واکنش به انتقادهای غیر سازنده و در عقب نشینی آشکار می رود که خرید ایرباس A380 به عنوان مهم ترین خرید هوایی کشور طی 40 سال اخیر منتفی شود.
اینچنین است که دست اندرکاران حوزه هایی حمل و نقلی از بنادر گرفته تا ریل و هوایی و جاده درمانده از حرکتی آینده نگرانه از سوی مدیران تنها شاهد سبقت گرفتن دیگران هستند.
البته مسئولان می توانند همچنان از پاسخگویی به انتقادها طفره بروند و یا به پاسخ های قدیمی اکتفا کنند اما آیا این روش می تواند نگرانی ها را از سوختن پی در پی فرصت ها برای کشور رفع کند؟ آیا می توان با پشت کردن به منتقدان و نادیده گرفتن آنها تهدیدهای واقعی تجارت بین الملل را به فرصت تبدیل کرد؟
در آخر یادآور می شویم که چینی ها پروژه ای را در دست بررسی دارند که بر اساس آن چین از طریق خط آهن به کانادا و آمریکا متصل می شود. برای برخی تصور این کار غیر ممکن است. برخی دیگر آن را بلوف اعلام می کنند. اما اگر قرن بیست و یکمی بیندیشیم درخواهیم یافت که این پروژه که در متن خود بزرگترین تونل زیرآبی جهان را به طول 200 کیلومتر خواهد داشت ناگزیر ساخته خواهد شد. شاید نه همین فردا اما مدت زمان 15 سال در تاریخ یک ملت عددی محسوب نمی شود. در ضمن سرعت قطارهای این مسیر کمی بیش از 350 کیلومتر بر ساعت خواهد بود.
ارسال نظرات
آخرین اخبار